#دوست_دخترم_میشی_پارت_40
کارتشو به ارومی از دستش کشیدم بیرون و گفتم:
-ممنون... اگه کار داشتم و به کمکتون احتیاج داشتم حتما زنگ میزنم..
سپهر سرشو تکون داد و گفت:
-اووو نه دیگه... من که گفتم ما دوستیم... من بهت زنگ میزنم و هر وقت دلم خواست تو هم زنگ می زن.. اوکی؟؟
به زور یه لبخندی زدم و جواب دادم:
-بله ما دوستیم... حتما.. من دیگه باید برم... شب خوبی داشته باشید..
-تو هم همینطور دوستم...
-خدافظ..
-خدافظ..
از کنار سپهر گذشتم و رفتم تا بهارو پیدا کنم تا دیگه برم خونه... از دور دیدمش و به طرفش راه افتادم..
وقتی بهش رسیدم صداش زدم..
-بله محیا جونی؟؟
romangram.com | @romangram_com