#دوست_دارم_تو_چی_پارت_21
تو.
_این خراب شده در داره.
آرمین : ولش کن.)باز ذوق گفت( کوروش و فرستادن اینجا.
کوروش دوست صمیمی من از بچگی بود از اولم تصمیم داشتیم بیایم افسری و ۲ سال با
آرمینم دوست شده.
_واسه چی اومده ؟
آرمین: جناب سرهنگ فرستاد.امشب پارتی دارن چندتا دخترو سفارش کردن بیارن میخوان
به شرکا بفروشن.
تو فکر رفتم. یعنی چی؟چرا باید دختر بیارن؟
"هدیه"
بلاخره ساعت ۵ بعدازظهر آیدا اومد و بعد از صرف قهوه از خونه رفتیم بیرون و سوار
ماشین ۲۰۶ آیداشدیم. آهنگی پلی کرد و حرکت کرد.هانیه جلو نشسته بود و من و بهار
عقب.
آیدا: کجای هستین شماها.؟
هانیه: هرسه تامون شیرازی.
آیدا کلی کشید و گفت:
_ ای جونم. دختر شیرازی.درباره دختر شیرازی شاعر می فرمایید.
چندتا از اهنگای ضبط و جلو عقب کرد و رسید به آهنگ افشین دختر شیرازی. نمیدونستم
ایدا انقدر پایه س بااهنگ مشغول همخونی شدیم و نفهمیدیم که از شهر خارج شدیم..
بهار: ولنجک اینجاس؟
آیدا: از مسیر دیگه میریم گلم
چیزی نگفتیم و منتظر موندیم تا برسیم بعد از اینکه هوا تاریک شد رسیدیم جلو درب ویلا.
واو چه ویلای بااینکه خارج از شهر بود ولی خیلی بزرگ بود.
دست بهارو کشیدم تا از هپروت دربیاد
هانیه: عجب،جای خفنیه.
آیدا : تازه کجاش و دیدین بریم تو
ساعت ۷ شب شده بود و هوا گرگ و میش بود بااینکه عمارت قشنگی بود اما دلم نمی
romangram.com | @romangram_com