#دوست_دارم_تو_چی_پارت_13

بعداز اون مراسم کوفتی ساناز .میلاد هرروز سراغم و میگرفت.به گفته ساناز ،میلاد
عاشقم شده. اما من که میدونم کسی با یه جمله طرف عاشق نمیشه. یادم گوشیم و خاموش
کردم و ۱۰ روز باقی مونده به کنکور و فقط با بچه ها تست زدیم و از کنکوریم که دادیم
راضی بودیم باصدای گوشیم دست از فکر کردن برداشتم. شماره ناشناس بود تماس و
برقرار کردم.
_بله؟
طرف:....
_گوشیت مشکل داره ؟
طرف: سلام.
این چندروزه انقدر دربارش حرف زدیم با بچه ها صداش تو گوشمه.
_چیه میلاد؟
قهقه ای سرداد و گفت:
میلاد:فهمیدی منم؟
چیزی که توذهنم بود و گفتم:
_از بس به ساناز گفتی و دربارت بحث کردیم صدات توگوشمه.
تک خنده ای کرد که حق دادم بقیه دخترا عاشقش باشن.راستی مگه میلاد کیه که تعریفشو
می کنن.
میلاد:هدیه .زنده ای؟
_به کوری چشمت زنده ام. راستی چرا بچه ها میگن خوشبحالت میلاد پیشنهاد داد؟
یه لحظه صدای ازش درنیومد مشکوک شدم تا خواستم دهن باز کنم گفت:
میلاد:بخاطر پولم.
_پولدار زیاد هس تو شهر.
میلاد:بابای من پولدارترینه.
_باشه من برم کارم دارن خداحافظ
میلاد:خداحافظ.
یه چیزی این وسط مشکوک بود نگاه بچه ها به میلاد فقط واسه پول نبود. یه کاسه ای زیر
کاسه این پسره هس.باصدای مامانم از فکر اومدم بیرون و ازاتاق زدم بیرون

romangram.com | @romangram_com