#دنیای_عسلی_رنگ_من_پارت_85
+خوگفتی پشکل دوس پسر عتیقته.منم که بی افم ارسام ژوووووووونه!
-واااااااااتـــــــــــ؟؟
+همین که شنفتی مشتی!!
دورتادور کلاس افتادم دنبالش که اومدن استاد هردومون نشستیم سرجامونو به گفته های استاد گوش جـــــان(اوووووووووووووووق اره جون عمم)سپردیم
بعدتموم شدن کلاس سانی گفت:
+بچه ها میریم کافی شاپ بیرون یونی؟!نظرت؟؟!!!
-اره خوبه.مهری چته ساکتی؟
مهری+هیچی همینجوری.چیزی نیست بگم!
دستمو انداختم پشت کمرشو روبه اون دوتا گفتم-ما رفتیم سریع بیاین
توی راه کلی با مهری خندیدیم.رسیدیم به کافی شاپ.اوووه اینجارو!چه شلووغ!البته نسبتا.بیشترم پسربودن.تک و توک دختر.یهـــو یه چیزی رفت توپهلوم.بعله مهری دیوونه باز رم کرده
مهری+الی الی اونجارو
-کوکو کجا؟؟
+ارتین اینا
romangram.com | @romangram_com