#دنیای_عسلی_رنگ_من_پارت_74

+دست شمادرد نکنه النازخانوم.حالا سرمارو کلاه میزاری بعدم یادت نمیاد؟
جــــــــان؟؟؟الناز؟؟؟این یارو اسم منم بلده؟!!جلل خالق.یکم به مغزم فشار اوردم ولی اِرور داد...
-معذرت.هرچی فکرمیکنم یادم نمیاد کجا دیدمت!
+من روهامم.پارک ملت....بازم بگم؟
ووووووووووویییییییی بدبخت شدم!اب دهنمو قورت دادم-نه نه لازم نیست!یادم اومد.خوبی؟
+به لطف شما بله.اینجا چیکارمیکنی؟؟
-همون کاری که تومیکنی
+خوووب بانو زیبا.افتخار یه دوررقصو به بنده میدید؟
اومممم پیشنهادخوبیه!منم که دنبال همین بودم که برم وسط!پس گفتم:چراکه نه!
دستموگذاشتم تو دستشو ورفتیم وسط.یه دستشو گذاشت پشت کمرم ومنوبه سمت خودش کشید.خیییلی دیگه احساس راحتی میکنه!بچه پپپروو
-روهام!؟
+باشه ببخشید
دستشو شل کردو منم ازش فاصله گرفتم.یه دستموگذاشتم روی بازوش و بادست دیگمم دستشو گرفتم.اروم اروم باهم میرقصیدیم.رقص یه جوری بود که چرخشی بودو هرچند وقت همپای رقص عوض میشد.یهـــو چشمم خورد به ارتین که داشت بایه دختر میرقصید.دختره به طرز فجیعی خودشو چسبونده بودبه ارتین.اوخ اوخ ارتین بایه اخم وحشتناک زل زده بود به من.وااا این چشه؟؟ینی از اینکه من دارم باروهام میرقصم این ریختی شده؟؟اخه چرا؟
+نخیرعزیزم واسه اینکه اون دختره اونقدر بهش چسبیده!

romangram.com | @romangram_com