#دنیای_عسلی_رنگ_من_پارت_61
+خوبه چیه؟عالیه.میگم شک ندارم پسره اخرسری مث تورمانا عاشقت میشه هاا!!
-اییششش.بمیربابا توهم.اَه.....!
+واا راست میگم خو
ازتوی ایینه قدی یه نگاه به خودم میندازم.کتشونپوشیده بودم.بازوهای سفیدم بارنگ ابی کاربنی لباس تداخل جالبی داشت.اندامم تواون لباس خییلی خوب دیده میشد.همین طورپاهای کشیدم.گودی کمر،باسن و سینه های خوش فرمم خیلی زیاد به چشم میخورد.گرچه که من اینونمیخواستم ولی خب نمیتونستم ازون لباس بگذرم که!!
+اووووویییییی دخترخانوم باشمام!خوردی خودتو.واسه بقیه هم بزار
-اه ساناز گمشو تانزدم اسفالتت کنم
+باشه بابا مارفتیم
سانی رفتومنم جلدی لباسو دراوردم اومدم بیرون.بعدازحساب کردن پول از مغازه اومدیم بیرون.یه کفش ابی کاربینی خوشگل پاشنه ۱۰ سانت و یه تل که گل همرنگ لباسم داشتو هم خریدم.داشتیم ازپاساز خارج میشدیم که چشمم خورد به یه لباس خوشگل عروسکی.یه لباس دوتیکه.یه نیم تنه سفید که پشتش حالت ضربدری داشت و پایینشم گیپور داشت.یه دامن ناناز گلبهی کلوش هم داشت که بلندیش تازیرباسن بود.جـــــــــــــــــــووووون😍😍😍
واسه الان که به دردم نمیخوره ولی برای اینده چرا.مثلا واسه خرکردن شوهر بدجـــور بدردمیخورداا(بی حیام خودتونین.اقامون میگه باید خانومم جلوم بی حیا باشه😜البته هنوز که پیدانشده ولی اگه پیداشد حتماا همینو میگه خخخ)سریع دست سانازوکشیدم و رفتم اون لباسوهم خریدم.دریک تصمیم انی سریع رفتم مغازه کفش فروشی ویه چکمه بلند تازانوم که یه پاشنه کوتاه توپر داشتو کنارشم کارشده بود خریدمو ازپاساژ اومدیم بیرون.
حالا میریم برای خرید کادو.اول رفتیم ادرسایی که ارسام داده بود.یکیشون یه مغازه ساعت فروشی فوق العاده شیک بایه دکوراسیون عاالی بود.دکور مغازه کلا مشکی قرمز بود.فروشندشم دوتا پسر خوجیل.خوبه منچه!والــا!!
همه ساعتاشو باساناز یه دور نگاه کردیم ولی اون چیزی که جذاب وتوچشم بیادو پیدانکردم.اخرم به پسره گفتم:
-یه ساعت خااص میخواستم.دارین؟
+هست.منتها...!
-مشکلی هست؟
romangram.com | @romangram_com