#دنیای_عسلی_رنگ_من_پارت_60
یه لباس کوتاه بود تازانوم.کلا تنگ بود.رنگشم ابی کاربنی بود.مدل دکلته.زیرسینش یه ردیف مروارید ونگینای ریزمیخورد که زیرنورمیدرخشید.روی لباسم یه کت کوتاه مشکی میخورد.فروشنده خوشبختانه یه خانوم میانسال بود!
+سلام عزیزم.خوش اومدین
-سلام خانوم.ببخشید میشه اون لباس ابی کاربنی پشت ویترینو برام بیارین؟
+همون رنگو میخوای؟
-بله همون رنگ
خانومه سرشو تکون دادو رفت و لباسو واسم اورد.ازدستش گرفتم ورفتم تواتاق پرو.لباس دقیقا کیپ تنم بود.انگارواسه من دوخته باشنش
-ساناز؟
+جونم؟
-بیا ببین
ساناز دراتاق پروکه بازکرد اول چند دقیقه مات من شد.
-سانازی!؟الـــــووو
دستموجلو صورتش تکون دادم
+هاهااا چی میگی؟
-میگم خوبه؟
romangram.com | @romangram_com