#دنیای_عسلی_رنگ_من_پارت_103

+الناز جون من لجبازی نکنو بلندشو
-بااشه مامان برومنم میام
+افرین دخترم.نخوابیااا
-چشـــــــــــــــــــــــــمــ
مامان رفت بیرونو مم بلندشدم دست وصورتمو شستم واماده شدم.واقعــــا خوابـــم میومــدخفـــــــــــن!!!ازپله ها داشتم میومدم پایین که چشمم خورد به یه غول تشن خفن!شلوار تنگ مشکی کت اسپرت کرم قهوه ای وبلیز سفید.صورتش واقعااا وحشتناک شده بود.اخم فووووق العاده غلیظم روی صورتش جاخشک کرده بود.فک کنم اگه مامان اینجا نبود سرمومیکوبوند تودیوار.خیلی غلط میکنه پسره عتیقه!خیلی خونسرد رفتم تواشپزخونه وصبحونمو خوردم.
عزت+الناز جان مزگم هرچه سریع تربرو من نگرانتم
-چرا عزت خانوم؟
+شووهرت خییلی عصبانیه هاا.یک ساعته منتظرته.بلاملایی سرت نیاره هاا
خندیدم ای خااااک توسرت ارتین که اینم فتمید تعادل روانی نداری.
-نگران نباش عزت خانوم هیچ کاری نمیتونه بکنه
+امیدوارم
-مرسی بابت صبحونه عزت جون.فعلا..
+خدابه همراهت دخترم
ازاشپزخونه اومدم بیرونو رفتم به طرف پذیرایی

romangram.com | @romangram_com