#دنیای_عسلی_رنگ_من_پارت_100
+چشات آدمو به اتیش میکشه!
جـــــــــــــــــــــــانم؟؟؟😳😳پس نیوفتم خ
وبه!ینی الان از رنگ چشای من خوشش اومده؟؟نه به اون حرفای قبلش که تا....سوزوند نه به حرفای الانش که مث خر کیف کردم!واقعااا انعطاف اخلاق تاچه حد؟!
+بریم
بعدم خودش راه افتاد سمت درمنم دنبالش رفتم.
بابای ارتین مارودید.
فرهمند+خوب چیشد بچه ها؟شیرینی روبخوریم؟
خواستم بگم نه!که دستاش محکم بین انگشتام قفل شد وبعد منو گذاشت توآمپاس شدیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــد!!!
ارتین+اره به توافق رسیدیم
اییـــــشششش انگار۵+۱.وایستا ببینم مگه نگفت بگیم ما ازهم خوشمون نیومد وبه توافق نمیرسیم؟؟؟بعدشم مگه من نباید جواب بدم؟؟خیییییلی (..)ارتین.انتــــــــــر.خــــــــدایاااا اینم بخته ماااا داریـــــــــــــــــــم؟؟؟؟؟هرچی فحش بالا وپایین +۱۸بلد بودم نثارروح پرفتوح خودشو اجدادش کردم و بعدشم دستمو ازدستش کشیدم بیرون که پوزخند حال بهم زنش ازچشمم دورنموند
ژیلا+خوب پس مبارکه
اومدطرفمو منو درآغوش گرفت.بعدم منو بزور نشوند کنار ارتین.اَهههههههههههههه.....
ژیلا+همایون خان،افسانه جوناگه اجازه بدید النازجونو واسه ارتین نشون کنیم تاخیالمون راحت باشه
مامان+خواهش میکنم.النازم دختر خودتونه(به به مامان جون چه زود ماروفروختی!زر زدم بابا زیاد احساساتی شدم جدی نگیرین)
romangram.com | @romangram_com