#دختری_که_من_باشم_پارت_86

با حرص گفت:خب ؟همین؟

من:نکنه میخواستی زنگ بزنم بگم دوست دارم؟

میتونستم قرمزی صورتشو کاملا تصور کنم. گفت:خداحافظ

بدون این که جوابشو بدم قطع کردم.

یه نگاه به آوا انداختم.رو به روی تلوزیون روی مبل سه نفره نشسته بود پاهاشو جمع کرده بود تو ب*غ*لش و سرشو گذاشته بود روشون و با دقت به فیلم ترسناکی که داشت از ماهواره پخش میشد نگاه میکرد.

انگار تو جاش خشکش زده بود . رفتم کنارش نشستم تکیه داده به مبل و دستمو از پشت سرش گذاشتم رو مبل! اصلا متوجه من نشد.سرمو نزدیک بردم و گفتم:نمیترسی؟

یه دفعه از جا پرید.

خندم گرفت.

کوسنو برداشت اروم زد تو سرم و گفت:تو کی نشستی اینجا؟

من:اینقد ترسیده بودی که منو ندیدی.

چشم غره ای به من رفت و باز به تلوزیون خیره شد همون طور که فیلمو نگاه میکرد گفت:فیلمش به اندازه تنها خوابیدن تو بیابون رو به روی یه سری ساختمون متروکه نیمه ساخته ترسناک نیست.

همون لحظه سر یکی از دخترایی که تو فیلم بود متلاشی شد.صورتشو به حالت چندش جمع کرد.

من:مطمئنی میخوای ببینیش؟

سرشو به علامت مثبت تکون داد.

دوباره محو فیلم شد. نگاهش کردم عادت نداشتم کنار دختری بشینم و اینقدر نسبت بهم بی تفاوت باشه هر چند اوا برعکس همه دخترایی که دورو برم بودن کاملا به من بی تفاوت بود ولی اون لحظه دلم میخواست اذیتش کنم. دستمو بردم جلو گوششو کشیدم.

عکس العملی نشون نداد.. خودمو کشیدم طرفش همچنان غرق فیلم بود.

یه نگاه به نیمرخش کردم. نمیدونم چرا از نیمرخ اینقدر جذاب میشد؟!همون طور بهش خیره شدم چشمم از روی موهاش پایین رفت نور تلوزیون تو چشماش افتاده بود انگار یه چراغ قوه رو تو تاریکی روشن کرده باشن . به گونش نگاه کردم گونه کوچیکش رو صورتش استخونیش واقعا بهش می اومد.

بعدم به لبهاش نگاه کردم که از نیمرخ قلوه ای تر بودن.

به کل یادم رفت میخواستم چی کار کنم. پشت انگشت اشاره و وسطیمو بردم سمت صورتش و نرم کشیدم رو گونش.

غرید :نکن!

بدون توجه به حرفش اروم دستمو از رو گونم کشیدم سمت لباش!دستمو پس زد و گفت:اذیت نکن!

مسیر دستمو عوض کردم انگشتامو فرو بردم تو موهای بالای گوششو اون یه نیمچه مویی که داشت دادم عقب و باز بهش خیره شدم صورتش انگار داشت میدرخشید.انگشتمو کشیدم پشت گوشش.

برگشت سمتم و با حرص گفت:چرا نمیذاری فیلممو....

تن صداش رفته رفته پایین اومد و قطع شد.یه ذره تو چشمای من که بهش خیره شده بودم نگاه کرد اب دهنمو قورت دادم و به لباش خیره شدم.با ترس نگاهم کرد و گفت:چته؟

دوباره به خودم اومدم.دستمو با کلافگی کشیدم رو صورتمو گفتم:هیچی!

یه ذره ازم فاصله گرفت و گفت:واسه هیچی اینجوری زل زدی به من؟

نگاهمو ازش گرفتم کنترل رو برداشتم و تلوزیون رو خاموش کردم و گفتم:خوشم نمیاد همسفرم بشینه فقط فیلم نگاه کنه!

لباشو جمع کرد و ابروهاشو داد بالا و گفت:خب چی کار کنم پس؟

از جام بلند شدم نگاهمو کامل ازش گرفتم و گفتم:چه میدونم! تو خونه هم فقط میشینی جلوی تلوزیون؟من جای تو حوصلم سر رفت!

پوفی کرد و گفت:اخه تفریحات تو به من نمیخوره!

بعد با نگرانی بهم نگاه کرد و گفت:تا حالا با یه دختر اینقدر عادی مسافرت نیومدی نه؟

romangram.com | @romangram_com