#دختری_که_من_باشم_پارت_85
بعد یکیشو برداشتم. مهران همون طور که مشغول شومینه بود گفت:اینا واسه تو خوب نیس دست نزن!
بدون توجه به حرفش در بطری که دستم بود باز کردم و سرمو بردم جلو بوی تند ا*ل*ک*ل زد تو دماغم!
سریع سرمو بردم عقب و گفتم:اه این چیه؟
مهران اومد سمتم بطری رو ازم گرفت و گفت:مگه نمیگم دست نزن؟اینا م*ش*ر*و*به به درد تو نمیخوره!
با کنجکاوی گفتم:اینی که میگن م*ش*ر*و*ب م*ش*ر*و*ب اینه؟
بطری رو ازش گرفتم و گفتم:امید میگفت خیلی خوشمزس!
خواستم ازش بخورم که بطری رو با شتاب کشید و گفت:اون غلط کرد با تو! مگه تو نماز نمیخونی؟نمیدونی حرامه نمازات باطل میشه؟
اینقدر دربارش تو رستوران شنیده بودم که یادم رفته بود یه روزی تو احکام خونده بودم خوردنش حرامه. لبامو جمع کردم در بطری رو دادم دستش چشم غره ای به من رفت و بعد از بستن درش گذاشتش سر جاش .
گفتم:خودت چرا میخوری؟
دستمو کشید و منو از اشپزخونه بیرون اورد و گفت:من فرق دارم تازه من همیشه نمیخورم فقط تو مهمونی اونم کم!
من:مگه کم و زیاد داره؟
دستمو ول کرد و با جدیت گفت:اینقد سوال نکن.
شونه هامو انداختم بالا رو رفتم سمت پنجره.
مهران
نشسته بودم رو مبل شماره گلسا رو گرفتم بعد از چند تا زنگ برداشت
_:جانم؟
پوزخند زدم. فکر میکرد با یه جونم و عزیزم باز خر میشدم؟
گفتم:گلسا من تا یه هفته نیستم منشیم هم نمیاد!
_:منشیتم نمیاد؟
من:نه نمیاد!
_:پس کارای من چی؟
من:نمیدونم تا وقتی من نباشم اونم کارشو شروع نمیکنه! به اقا حسن بگو بیاد کمکت!
_:اونوقت چرا؟
من:چراش به خودم مربوطه! هفته دیگه با هم میایم
_:نترس نمیخورمش!
من:از تو بعید نیست از حسودی اونم بخوری!
_:اخه من به چیه اون دختره حسودی کنم اونم یکیه مثه بقیه کسایی که اوردی.
من:مطمئن باش این یکی خیلی فرق داره.
romangram.com | @romangram_com