#دختری_که_من_باشم_پارت_76
دختره خودشو نباخت با تمام توانش دستشو از تو دست مهران بیرون کشید و گفت:کارای خصوصیتو ببر تو خونت نه مطبت!
مهران دندوناشو فشرد رو همو گفت:به تو ربطی نداره!
دختره صاف ایستاد رو به روی مهران تو چشاش زل زد و گفت:ربط داره میدونی که اینجا محل کار منم هست!
بعد رو کرد به من چشم غره ای به من رفت و از اتاق رفت بیرون!به چند ثانیه نکشید که صدای به هم خوردن درو شنیدیم!
با ترس به مهران نگاه کردم.
یه ذره نگاهم کرد یه نفس عمیق کشید بعد شروع کرد به خندیدن با تعجب نگاهش کردم با خنده سرشو تکون داد و گفت:کارت عالی بود دختر!
اینو که گفت منم با خیال راحت نفس عمیقی کشیدم و لبخند زدم.
مهران نشست روی مبل و گفت:خیلی وقت بود دلم میخواست چنین دادی سرش بکشم!
تکیه دادم به دیوار و گفتم:منم ترسیدم چه برسه به اون دختره بیچاره!
یه تای ابروشو داد بالا و گفت:یعنی میخوای بگی به این راحتیا نمیترسی!
شونه هامو انداختم بالا و گفتم:یه جورایی!
نگاهش کردم و گفتم:ولی خوشم اومد! ایول جذبه!
خندید.
گفتم:فکر کنم قهوه درست شد.
_:اخ پاک یادمون رفت!
با هم رفتیم تو اشپزخونه .
مهران تکیه داد به در و گفت:اصلا نمیدونم روز جمعه اینجا چی کار داشت.
یه ذره از قهوه رو مزه مزه کردم از تلخیش خوشم نیومد. گفتم:هر کاری داشت با اون دادی که زدی یادش رفت!
دهنمو باز کردم و گفتم:اه! چه تلخه!
خندید و گفت:شکر بریز توش بعد شکر پاشو داد دستم.
همون طور که بهش شکر اضافه میکردم گفتم:بهم نگفته بودی قصدت از استخدام کردنم اینه!
من:چی؟
رو کردم بهش و گفتم:این که با این دختره در بیفتم!
_:نه نه نمیخوام باهاش درگیر شی فقط میخوام فکر کنه که...
پریدم وسط حرفشو گفتم:با این که یه عمر مثه پسرا زندگی کردم ولی میدونم که دخترا واسه به دست اوردن چیزی که میخوان دست به هر کاری میزنن! مخصوصا که اون یه پسر خوشتیپو پولدار و تحصیل کرده باشه!
_:اینا رو به منزله تعریف بگیرم؟
یه ذره از قهوه رو خوردم اینبار مزش به دلم نشست گفتم:یه جورایی!
خندید و گفت:ممنون!مزش خوب شد؟
سرمو به علامت مثبت تکون دادم و گفتم:کاش میشد خیلی تلخیای دیگه رو هم مثه این با شکر شیرین کرد.
با تعجب نگاهم کرد. لبخند ملیحی تحویلش دادم و بقیه قهوه رو خوردم.
قهوه که تموم شد مهران خواست که برگردیم.سوار ماشین شدیم باد صبح افتادم و اون خجالت درد سر ساز .
romangram.com | @romangram_com