#دختری_که_من_باشم_پارت_68
من:همین؟
سرشو تکون داد و گفت:خیلی دوست دارم!
من:چرا پولا رو برنداشتی؟
سرشو تکون داد و گفت:لازم نداشتم!
من:خیلی لجبازی!
نگاهم کرد و گفت:من مفت خور نیستم!
من:من دارم به خواست خودم کمکت میکنم!
_:من این همه سال بدون کمک زندگی کردم از این به بعدم میتونم! نمیدونم تو چرا میخوای نقش ناجی رو برام بازی کنی؟!
شونه هامو انداختم بالا یه ذره نگاهش کردم اون یه دلم براش میسوخت تا به حال کسی رو ندیده بودم که اینجوری زندگی کرده باشه مثل تمام اون دخترایی که دلم براشون میسوخت اما نمیتونستم کاری براشون بکنم اما این یکی فرق داشت تو تمام سختیاش سعی کرده بود پاک بمونه حس میکردم با کمک کردن به اون گ*ن*ا*هایی که گاهی وجدانمو به در می اوردن رو میتونم پاک کنم به علاوه اون خودشو بهم مدیون میدونست پس نمیتونست از زیر بار مسئولیتی که بهش میدم شونه خالی کنه . گفتم:دلایل خودمو دارم!
خندید و گفت:خب خدا رو شکر خیالم راحت شد!
با تعجب نگاهش کردم گفت:خوشم نمیاد کسی دلش واسم بسوزه!
پاهاشو دراز کرد رو میز و گفت:من از کی باید کارمو شروع کنم؟مگه نگفتی فردا؟
من:اول باید یه چیزایی رو یادت بدم!
لم داد رو مبل و گفت:خب چیا مثلا؟
رفتم کنارش نشستم و گفتم:خانوم بودن!
نگاهم کرد و گفت:فکر نکنم کار سختی باشه!
من:خب حالا که سخت نیست بیا تمرین کنیم.
خودشو جمع و جور کرد و گفت:من امادم!
من خب اول باید به ظاهرت برسیم!
_:حالا قیافه اینقدر مهمه؟
من:معلومه که مهمه! وقی یه منشی ارایشه و مرتب و زیبا به نظر برسه یعنی همه چیز رو نظم و ترتیب داره انجام میشه!
شونه هاشو انداخت بالا و گفت:باشه! بعد از جاش بلند شد و یه چرخ زد و گفت:تیپم که خوبه! بریم بعدی!
من:اینجوری که نمیتونی بیای مطب!
_:وای شال و روسری!
من:اره دیگه!
_:نمیشه به عنوان پسر بیام!
خندیدم و گفتم:کدوم پسری اینجوری خوشگل میکنه!
نیشش باز شد و گفت:ولی خداییش قیافم خیلی خوبه ها اون موقع دختر کش بودم حالا پسر کش!
romangram.com | @romangram_com