#دختری_که_من_باشم_پارت_66

اومد داخل و گفت:با اجازه صاحب خونه!

من:با ادب شدی!

دستاشو گرفت به کمرشو گفت:خب بی اجازه صاحب خونه!

من:ببین غیر از قیافت که درستش کردیم باید یه چیزایی رو هم یاد بگیری!میخوام از فردا بیای سر کارت!

نشستم سر میز مثله دفعه قبل اویزون اپن شد و گفت:از همین فردا؟ سرمو تکون دادم و گفت:اره!

بعد اشاره کردم به بشقابشو گفتم:یخ کرد!

اومد سمت میزو گفت:همیشه رو میز شام میخوری؟

من:رو میز نه و پشت میز!

نشست و گفت:خب حالا چه فرقی داره غذا که روشه!

من:به هر حال اونجا هم میز داری جلوی کسی نگی نشستم رو میز!

پوفی کرد و گفت:الان داری جواب سوال منو میدی دیگه!

لقمه ای که گرفته بودم خوردمو گفتم:اره!

اونم مشغول شد و گفت:سخته که! اینجوری بهت میچسبه؟

سرمو به علامت مثبت تکون دادم

خندید و گفت:چی؟

به دهنم که پر بود اشاره کردم!

خندید و گفت:ایش پسر تو چقد لوسی!

یه لقمه بزرگ گذاشت تو دهنشو گفت:همون مهری بیشتر بهت میاد تا مهران!

غذامو قورت دادم و گفتم:فقط میخوام یه بار دیگه به من بگی مهری؟

از عمد همون طور با دهن پر گفت :مهری؟!

بشقابمو برداشتم و از جام بلند شدم. هر کس دیگه ای بود میزدم تو دهنش.ولی این یکی رو نمیشد همون یه بار که دندشو شکسته بودم کلی وجدانم به درد اومده بود.

همون طور که میخندید تکیه داد به صندلی و گفت:بیا بشین من میرم یه جای دیگه غذامو میخورم!

یه نون بزرگ برداشت گل محتویات بشقابشو توش ریخت و لولش کرد و گفت:من میرم بالا !

من:بشین بخورو برو!

رفت سمت درو گفت:دارم میخورم نترس من از شکمم نمیگذرم! خیلی مزاحمت شدم برو استراحت کن!

درو باز کرد قبل از این که منتظر جوابی از من باشه درو بست و رفت بیرون.

نمیدونم از محافظه کاریش بود یا از حرفا و کارام واقعا ناراحت میشد!

ظرفا رو گذاشتم همون جا و رفتم تا بخوابم!



با صدای زنگ موبایلم از خواب بیدار شدم هنوز به خاطر کارای دیشب بدنم کوفته بود. بدون معطلی رفتم تو حموم . به ده دقیقه نکشید که برگشتمو اماده شدم!یه نگاه به ساعت کردم هفت و ربع بود رفتم سمت اشپزخونه داشتم چایی درست میکردم که یادم افتاد آوا چیزی واسه خوردن نداره!

صبحونمو خوردم و از خونه زدم بیرون رفتم بالا یه کم پول گذاشم تو پله ها و براش نوشتم که بره واسه خودش خوردنی بخره!

romangram.com | @romangram_com