#دختری_که_من_باشم_پارت_36

یه کم فکر کردمو گفتم:6 ماه!

_:خونوادش چی؟

سرمو انداختم پایین و گفتم:خونواده نداره!

دستاشو گذاشت رو شقیقه هاشو و گفت:ابرومو بردی پسر!

من:اونجوری که شما فکر میکنید نیست!اون دختر خوبیه!

پوزخندی زد و گفت:چه دختر خوب و محجوبیه که ازت حامله شده نه؟باید بچشو بندازه!خودم دیه بچه رو میدم!

من:اون بچه منه و منم تصمیم میگیرم که باهاش چی کار کنم بابا لطفا شما دخالت نکنید و با عجله رفتم سمت اتاق عکس برداری!پرستار بیرون ایستاده بود . رفتم جلو و گفتم:حالشون خوبه؟

_:سرشو تکون داد و گفت:دارن از دنده هاش عکس میگیرن انشالله که مشکل حادی نیست!

صاف ایستادم و کارت نگام پزشکیمو در اوردم و نشوندش دادم و گفتم:من جراحم خانوم. سرشو تکون داد و گفت:مطمئن باشید اقای دکتر ما حواسمون بهش هست!

گفتم:لطف میکنین ولی یه چیز دیگه ازتون میخوام!

سرشو تکون داد گفتم:وقتی ازش ازمایش گرفتین!میخوام جواب حاملیش مثبت باشه!

گنگ نگاهم کرد. کیف پوامو در اوردم 5 تا تراول 50 تومنی گذاشتم کف دستشو گفتم:خواهش میکنم مسئله از هم پاشیدن یه خونوادس

نگاهی به پولا کرد و گفت:خیالتون راحت باشه دکتر!

با رضایت لبخندی زدم و گفتم:ممنون! بعد اروم رفتم کنار اوا رو از اتاق بیرون اوردن و بردن تو بخش!

درست حدس زده بودم یکی از دنده هاش شکسته بود ولی دکتر گفت که شکستگی خفیف بوده.

آوا به خاطر تزریق مرفین بیهوش بود. نشسته بودم کنار تختش که بابا اومد تو اتاق یه نگاه به آوا کرد و گفت:میخوای چی کار کنی؟

شونه هامو بالا انداختم و گفتم:گفتن مشکلی واسه بچه پیش نیومده!

اهی کشید و گفت:یعنی تصمیمتو گرفتی؟

سرمو به علامت مثبت تکون دادم. گفت:جواب بقیه رو چی میدی؟

من:کسی حق داره به بچه من توهین کنه!اینو همه باید بدونن.

بابا باز یه نگاه به آوا کرد و گفت:چند سالشه؟

عجب گندی بالا اورده بودم اگه آوا بیدار میشد بیچاره میشدم چطور دهن اونو باید بسته نگه می داشتم؟

من:18!

دستشو کشید تو اون نیمچه مویی که براش مونده بود و گفت:تو مگه وجدان نداری؟

من:اتفاقی پیش اومد!

_:به من نگو اینا اتفاقیه؟چطور میتونه اتفاقی باشه؟یعنی وقتی باهاش بودی نمیدونستی چند سالشه؟خیر سرت دکتری نمیتونستی یه کاری کنی حامله نشه؟

سرمو انداختم پایین و برای کاری که نکرده بودم خجالت میکشیدم!

بابا اروم گفت:باید عقدش کنی!

من:چه فرقی داره صیغش کنم یا نه؟به هر حال اون....

قبل از این که حرفم تموم شه گفت:مثه این که نفهمیدی چی گفتم؟منظورم عقد دائمه!

من:چی میگی بابا؟من گفتم بچمو میخوام نه مادرشو!

romangram.com | @romangram_com