#دختری_که_من_باشم_پارت_150

دستمو گرفت و گفت:بریم!

نشستیم سر میز! نگاهی به ماکارونی که دوست کرده بود انداختم و گفتم:نه بابا! افرین!

یه بشقاب برام کشید و گفت:ببین خوبه!

چنگالو برداشتم و گفتم:اگه به خوبی سوپت باشه که عالیه.

لبخندی زد و مشغول خوردن غذاش شد.

*********

مهران

بعد از ناهار هر چقدر بهش اصرار کردم نموند و رفت بالا!

در خونه رو بستم و رفتم سمت مبل!

حالا باید یه فکری به حال اون سه تا میکردم!

سرمو تکیه دادم به مبل فکر کردن به نقشه ای که برام کشیده بودن هم ازارم میداد!از همه بیشتر به خاطر این اذیت میشدم که همشون منو خر فرض کرده بودن.

گوشیمو از روی میز برداشتم از بین شماره ها شماره یکی از دخترایی که از یه سال پیش میشناختمش رو گرفتم!

چند تا زنگ خورد بعد برداشت:جانم؟

من:سلام گلنوش!

_:سلام؟!

از لحنش معلوم بود که نشناخته!شاید تنها دختری که این چند وقت میشناختم و هیچوقت تظاهر به قدیسه بودن نکرده بود همین گلنوش بود . گفتم:من مهرانم!

_:شرمنده ولی کدوم مهران؟

من:اسفند پارسال! یادت نمیاد؟

یه ذره سکوت کرد بعد گفت:اهااااان! شرمنده نشناختمت!

قبل از این که چیزی بگم گفت:ولی من دیگه دور این کارا رو خط کشیدم! شرمنده.

هم خوشحال شدم هم ناراحت از این که نمیدونستم دیگه میتونه کمکم کنه با این حال گفتم:یعنی دیگه با امیر و اکیپشم نیستی؟

_:راستش نه!پرستار یه پیر زن شدم بهم جا و پول دادن دیگه مشکلی ندارم که بخوام از این کارا بکنم!

من:خیلی خوبه خوشحالم برات!

خنده ای کرد و گفت:خیلی ممنون!به هر حال شرمنده!

من:راستش من برای یه چیز دیگه بهت زنگ زدم!

_:چی؟

من:دوستی نداری که با امیر کار کنه؟میخوام قابل اعتماد باشه!

_:چطور؟چیزی شده؟

گفتم:شرمنده نمیتونم چیزی بهت بگم!فقط میخوام اگه کسی رو میشناسیس بهم معرفیش کنی نمیخوام امیر چیزی بفهمه بگو در قبال کاری که میکنه واسم پول خوبی بهش میدم!

_:میخوای حالشو بگیری؟

من:یه جورایی!

romangram.com | @romangram_com