#دختری_که_من_باشم_پارت_151


_:پایتم شدید!

من:چطور؟

_:اون نامرد زندگی منو سیاه کرد نمیدونی چه به روزم اورد تازه بعد از این که بهش گفتم دیگه واسش کار نمیکنم به زور کلی پول ازم گرفت یه سری رو هم اجیر کرد بیفتن دنبالم میترسید به پلیس خبرشو بدم!خیلی دلم میخواد کاراشو تلافی کنم!

من:خب پس اون یه نفرو واسم پیدا کن تا بتونیم تلافی کنیم چطوره؟

_:اتفاقا یکی از دخترا هست باهاش دوست بودم یادمه باباش فروخته بودش به امیر ناخواسته وارد این کار شده بود تا سرحد مرگ از امیر بدش می اومد ولی اونم چون بی کس و کار بود مجبور بود امیرو تحمل کنه و حرفاشو گوش بده!فکر کنم بشه بهش اعتماد کرد.

من:خوبه! شمارشو میتونی بهم بدی؟

_:میشه بگی میخوای چی کار کنی؟

من:اول باید ببینم دختره عرضشو داره یا نه!

_:باشه من بهش خبر میدم بعدم شمارشو برات میفرستم.

من:خیلی هم خوب من منتظرم!

_:باشه.پس فعلا خدافظ!

من:خدافظ خانومی مراقب خودت باش واقعا خوشحال شدم که زندگیت داره سر و سامون میگیره!

_:مرسی!دعا کن همین جوری بمونه! بای!

گوشی رو قطع کردم گوشی رو گذاشتم کنار دستم . با رضایت گفتم:یه اشی برات بپزم امیر فقط روغن توش ببینی!





چشمامو بستم و با خیال راحت یه نفس عمیق کشیدم بعد کنترل رو برداشتم و تلوزیون رو روشن کردم.

هنوز نیم ساعت نگذشته بود که برام پیام اومدگلنوش شماره دختری که اسمش شیده بود رو برام فرستاد فکر نمیکردم اینقدر زود جوابمو بده! از جام بلند شدم و رفتم تو اتاق از توی کشو گوشی قدیمیمو برداشتم و شماره شیده رو گرفتم.

_:الو؟

من:سلام!

_:سلام. بفرمایید؟!

من:شیده خانوم؟

_:خودمم!شما؟

من:من مهرانم!فکر کنم گلنوش باهاتون دربارم حرف زده!

_:اها بله!فکر نمیکردم اینقد زود زنگ بزنین!

من:من تو کارم یه ذره عجله دارم!

_:گلنوش زیاد بهم توضیح نداد!

من:بله میدونم! الان میتونین حرف بزنین؟

_:بله الان تنهام بفرمایید!

من:چند وقته واسه امیر کار میکنی؟


romangram.com | @romangram_com