#دختری_که_من_باشم_پارت_13


کشیدمش بالاتر با بی حوصلگی گفت:به خدا خستم!

اینو که گفت از کوره در رفتم هلش دادم اون طرف و گفتم:ماهی 600 تومن از من میگیری که خسته باشی؟

گیج و منگ سرشو اورد بالا و گفت:دیشب تا حالا خسته نشدی؟

با حرص گفتم:پاشو برو گمشو بیرون!

نشست سر جاش و گفت:چته حالا؟باشه بابا نمیخوابم!

بازوشو گرفتمو و از رو تخت بلندش کردمو و گفتم:نه دیگه راس میگی من خسته شدم دیگه نمیخوام اون روی نحستو ببینم گمشو بیرون از این خونه!

در حالی که سعی میکرد خودشو بهم نزدیک کنه گفت:چرا اینقد زود ناراحت میشی؟

یه سیلی جانانه نثار گوشش کردمو و گفتم:مگه با تو نیستم؟

لباهاشو جمع کرد و گفت:باشه شب میبینمت!

پشتمو کردم بهش و گفتم:بیخود دیگه منو نمیبینی!

با ناراحتی گفت:چی میگی؟

من:دیگه پول مفت ندارم بهت برم برو رو سر یکی دیگه خراب شو!

ـ:اینقد پول پول نکن تمام این 6 ماه من احساسمو واست گذاشتم!

برگشتم سمتش پوزخندی زدم و گفتم:تو خیلی بی جا کردی!

از جوابم جا خورد در حالی که واسش خط و خشون میکشیدم گفتم:نکنه فکر کردی قراره زنم بشی؟

قیافه ناراحتی به خودش گرفت و گفت:ولی من دوست دارم!

پوفی کردمو و گفتم:مشکل توئه من یه زن خیابونی رو خانوم خونم نمیکنم! حالا هم هری!دیگه نبینمت!

با غیض گفت:حرف اخرته؟

خندیدم و گفتم:نه پس میخوای همین الان ازت خواستگاری کنم!

با حرص گفت:ه*و*سباز! منی که میبینی واسه این این کارا رو میکنم که خرج زندگیمو در بیارم اما تو چی؟تسلیم جسمت شدی خیلی بد بختی!

مثلا میخواست منو عصبی کنه با خونسردی گفتم:به تو ربطی نداره من چه جور ادمیم! یه کارمند بودی که حالا اخراج شدی!با پوزخند ادامه دادم:این از بی عرضگیته که به این روز افتادی!

لباساشو پوشید و گفت:یه روز پشیمون میشی؟

من:هه نکنه به خاطر از دست دادن تو؟

با حرص نگاهم کرد واقعا که بعضیا چقد رو دارن!

کیفشو برداشت و گفت:خدافظ!

من:دیگه این طرفا افتابی نمیشیا و اگر نه واست گرون تموم میشه!خدا رو شکر کسی رو هم نداری اگه مردی بفهمن!

با این حرفم رنگش پرید اهل کشتن کسی نبودم ولی این جور دخترا تو کارشون از این چیزا زیاد دیده بودن همین واسه ترسوندنش کافی بود!

بود حتی یه کلمه دیگه از خونه بیرون رفت!

حولمو برداشتم و رفتم سمت حمام باید یه دختر دیگه واسه خودم جور میکردم!

**********


romangram.com | @romangram_com