#دختری_که_من_باشم_پارت_119


با لحن مسخره ای گفتم:علیک سلام به دوست عزیزم به دزد خونم.

و با خشم ادامه دادم:با چه رویی زنگ زدی به من هان؟

_:بس کن من نیومده بودم دزدی!دختره زده فک منو شکونده اونوقت تو...

حرفشو قطع کردم و گفتم:دختره خوب کاری کرد نکنه میخواستی بشینه نگات کنه هر غلطی دلت خواست بکنی؟نگران این باش که دست من بهت برسه اونوقت فکت که هیچ یه استخون سالم تو بدنت نمیذارم!

_:اروم باش!حالا که چیزی نشده!

من:نکنه باید به دوست دختر ت*ج*ا*و*ز میکردی تا اتفاقی بیفته هان؟

_:که اون خاله ریزه دوست دخترته!دوست دخترت تو خونه همسایت چی کار میکرد؟نکنه دوست دختر دوتاتونه؟مثه ترلان که دوتایی تقسیمش کردین.

من:خوبه خبرا رو زود به گوشت میرسونن! جاسوسات واقعا کارشونو بلدن!

صداش عوض شد با نگرانی گفت:جاسوس؟

من:اره جاسوس! فکر کردی اینقدر احمقم که نفهمم به اون دخترا پول میدی تا واست از من خبر بیارن؟

خنده عصبی کرد و گفت:اخه من چرا باید این کارو بکنم!

من:بهتره از خودت بپرسیم!چرا به دخترا 600-800 تومن پول میدی که رفت و اومدای منو چک کنن؟

_:دیوونه شدی؟من هیچوقت چنین کاری نمیکنم!

من:که نمیکنی!

با تردید گفت:نه!

من:ببین من احمق نیستم!دیگه نمیخوام نه ریخت تورو نه ریخت هیچ کدوم از اون دخترای ه*ر*زه رو ببینم!مطمئن باش اگه بازم دورو بر خونه من یا آوا بپلکی کاری میکنم تمام عمرت از زنده بودن پشیمون شی!

خواستم گوشی رو قطع کنم که گفت:مهران.... مهران صبر کن!

پوفی کردم و گفتم:چه مرگته؟

_:میخوای به خاطر یه دختر دوستیمونو به هم بزنی؟

پوزخندی زدم و گفتم:دوستی؟منو تو هیچ دوستی با هم نداریم!تو فقط واسه من حکم یه واسطه رو داشتی همین.تازه اینو تو گوشت فرو کن اون دختر عشق منه میخوام باهاش ازدواج کنم. ببینم نکنه مشکلی داری؟

_:نه ..نه اصلا به من چهولی به نظرم اون کیس مناسبی واسه تو نیست

من:اوه نمیدونستم باید واسه تصمیم گرفتن واسه زندگیم با تو مشورت کنم!با صدای بلندی

گفتم:ببین شرتو از زندگی منو آوا کم میکنی و اگر نه شرتو از این زندگی خودم کم میکنم!

بعد گوشی رو قطع کردم. به اندازه کافی ترسونده بودمش! من همیشه جلوی امیر طوری رفتار میکردم که مرموز و ترسناک به نظر بیام چون میدونستم با کاری که اون داره اگه بخوام بهش رو بدم برای خودم بد میشه.

گوشیمو خاموش کردم و گذاشتم تو جیبم و با یه لبخند رضایتمند ماشینو به حرکت در اوردم.





غذا گرفتم و رفتم خونه!



اوا نشسته بود جلوی تلوزیون با دیدن من از جاش بلند شد و گفت:سلام!


romangram.com | @romangram_com