#دختر شیطون_پارت_16
ترلان که تازه خندش تموم شده بود دستمو گرفت
- وای ... نفس .. خیلی خوب اومدیییی. خوشم اووومددد .
پریدم ب*غ*لشو ب*و*س گنده رو لپش کاشتم ذوق مرگ گفتم
- مونده به شما برسییییم .ترلان جون
یکم دیگه حرف زدیم که با صدای غرغر شیکمم یادم اومد من صبحانه هم نخوردم . مثه اینکه ترلانم نخورده بود که رفتیم تو اشپزخونه خواستیم عین خوشحالا ساعت دو و نیم تازه غذا درست کنیم که ارسام رسید و گفت سفارش داده وماهم نشستیم دور میز که ارسامم اومد و روبه من کرد .
- مامانم فردا میاد ! اونقدر هوله که اصلا نفهمیده چجوری بلیط گرفته خودشو برسونه . من نمیدونم این مجردی من خار شده رفته تو چشم مامان و خواهراش..
همینجوری داشت واسه خودش حرف میزد و منم کلا تو شوک بودم.
فردا مامانش میاد ؟ واااااای اصلا از صبح یادم رفت چرا
اینجام . واقعا فردا باید نقش بیام ؟ وای من میترسم که !!
اگه بفهمه مامانش ؟؟ .
اصلا مگه زوره خو نمیخوام . باز این وجدانم پرید وسط فکرمو گفت نفس دلت میاد کمکش نکنی ؟ . اونکه دیشب بهت جای خواب داد بیرونت نکرد !! منم که خوششششحاااال ! ازین که اینبار وجدان عزیز از در دوستی وارد شده دیدم راس میگه... خوب من که بازیگریم در حد هری پاتره ! دیگه یکم اعتماد به نفس میخواد با قیافه که من درحد خفنشو دارم . والا ! خوشگل. ناز. فرشته . فقط در عجبم که
چرا سقف نمیریزه ؟!؟
با صدای آرسام به خودم اومدم
- حواست کجاست نفس ؟
با تعجب نگاش کردم .
چه نهار نخورده پسر خاله شد !.
الان گفت نفس !؟
وجدانم باز پرید وسط و گفت حالا نکه تو تا دو دقیقه پیش هی آرسام جون . آرسام جون نمیکردی !
من ؟؟ . من کی گفتم ؟
باز داشتم میرفتم توی هپروت که
سریع جمعش کردم .
- هان ؟؟ .. چیزی گفتی ؟!
ترلان چشاش گرد شد و آرسام فقط
نگام کرد .
- اینهمه حرف زدم ! تازه میگی چیزی گفتی ؟
قیافمو مظلوم کردم
- حواسم نبود . اخه گفتی مامانت فردا میاد هول شدم !
ترلان صورتش مهربون شد و از اونور میز دستمو گرفت
- عزیزم چرا هول ؟؟ . زن عمو خیلی مهربون و خوبه . مطمئنم عاشقش میشی !
بعدم شیطون خندید و به ارسام که با تعجب به دستای ما زل زده بود چشمک زد و ادامه داد
- زن عموکه تورو ندیده عاشقت شده ...هنوزم تو بهته بیچاره.
میگه این فرشته هه که شاخ غولو شکسته کیه ؟؟
@romangram_com