#دختر شیطون_پارت_15
اخه میدونی یکم باورش سخته .
(فقط یکم!)
از لحنش خندم گرفت و همینجورم با خودم فک میکردم واقعا این ماموتم بلده سربه سر کسی بزاره ؟؟
- اره . عجیبه ولی مجبور بودم در برم .
قیافه ی پکرمو که دید صورتش ناراحت شد .
- ببخشید نفس . نمیخواستم ناراحتت کنم .
ولی بعد یه لبخنده گنده زد و شاد شد
- عوضش الان اینجایی و من از الان بگم عاشقت شدم .
ناخوداگاه منم روحیه شاد و شیطونم برگشت و غش غش خندیدم .
- آی آی گفته باشم ! همینجوری نمیشه عشق من شدا . آمار دقیق بده تا فک کنم .بزارمت تو صفه عشاق هام.
دوتایی زدیم زیر خنده . بر خلاف آرسام که ادم چرتیه ترلان دختر مهربون و شادی بود و توهمین چند دقیقه کلی صمیمی شدیم . جوری سرگرم حرف شدیم که کلا زمان از دستمون در رفت .و با صدای آرسام به خودمون اومدیم
- خوش میگذره خانوما ؟
برگشتیم سمت صداش . اووو لالا ! این جیگره همون گودزیلای دیشبه ؟
وجدانم اومد حمله کنه که سریع به حرف ترلان گوش دادم .
- سلام . کی اومدی ؟ نفهمیدم
آرسام یه نگاه به من گرد .
پوزخند زد
- منم اگه اینهمه بلند میخندیدم بمبم کنارم میترکید نمیفهمیدم . چه برسه به صدای در !؟
ترلان لبخند خبیث زد
- خوب حالا که بلند نمیخندی جز در حواست به دیواراهم باشه که اگه یه وقت یه فرشته ی آسمونی دیگه اومد سفت بچسبیش . اخه این شانسا فقط گاهی تو خونه ادم فرود میاد آرسام خان.
بعدم با شیطنت مثلا نا محسوس به من اشاره کرد و ابروهاش تند تند بالا و پایین کرد
اخخخخخ!منو میگی ؟ کم مونده بود ذوق مرگ شم .الهی آرسام پیش مرگت شه که عین خودم زبون درازی حال اینو میگیری .
آرسام یه نگا به من کرد و پوزخند زد و با یه لحن حرص درار رفت رو نروم .
- نگران نباش ترلان جون . گذر گربه های زیادی به اینجا میخوره . حالا یکیش تو ابعاد بزرگتر که اینهمه ذوق نداره.
ای جز جیگر بزنی که نمیزاری من یکم ذوق کنم. به من میگی گربه ؟؟اونم در ابعاد بزرگ ؟
من ابعادم بزرگه لابد تو ابعادت کوچیکه !؟
نشونت ندم که نفس نیستم که . باد لاستیکم میفهمی ؟..
باد لاستیک !!
منم پوزخند صدا داری زدم ؟
- تا باشه ازین گربه های ناز و ملوس حواست باشه ارسام جون . از صد تا گربه فقط یکیش میتونه واسه یه شب همخونه ی خرسا بشه .!!
بعدم خیلی شیک و مجلسی با نیش باز زل زدم به صورت سرخ شده ی ترلان و آرسام . البته ترلان از خنده و آرسام از حرص و عصبانیت .. یه نگاه وحشتناک بهم کرد که شلوار لازم شدم و از بین دندونای به هم چسبیدش غرید .
- میرم لباس عوض کنم ..
وقتیرفت .
@romangram_com