#دختر_ماه_پارت_98
دخترجادوگر:من مایا هستم سرورم
_سرورم!!!!!!!!!
مایا:بله من همون لحظه ای که شما رو دیدم فهمیدم شما دختر ماه هستین
_خب چرا بهم میگی سرورم؟
مایا :چون من ماه بان هستم و شما الهه ماه ..یجورایی ملکه من هستین
خواستم چیزی بگم که صدای دست زدن کسی از پشت سرمون اومد...
برگشتم به پشت سر نگاه کردم...وا این آرمان دیوونه شده چرا دست میزنه...
خواستم چیزی بهش بگم که خودش شروع کرد به حرف زدن
آرمان:پس بالاخره فهمیدین
ساشا:ینی چی آرمان هیچ میفهمی چی میگی...خُل شدی؟!!!
آرمان:میخوام بدونم شماها فک کردین که بالدازار اینقدر احمقه که شما ها بتونین ازش پنهان بشین و اونم این همه سال نتونه پیداتون کنه...بالدازار از همه ثانیه های این 19سال خبر داشت و میدونست بالاخره یه روز شماها میرین که به خیال خودتون اونو نابود کنین..ولی کور خوندین دوستای گرام...
ساشا خواست چیزی بگه که آرمان دستشو گذاشت رو بینیش و گفت هیس بعد هم دوباره ادامه داد:
آرمان:اسم ژاوی رو شنیدین مگه نه؟
romangram.com | @romangram_com