#دختر_ماه_پارت_95
سیمور:اون شیطانی که قدرت های این بیچاره ها رو گرفت و مارو اینجا زندانی کرد...بالدازار..
چیییییی بالدازار!!!!!!باورش غیرممکن بود...
من که ماتم برده بود و فک کنم مت هم بدتر از من بود..ینی اون بااون همه قدرتی که داره ؛قدرت های این موجودات رو میخواد چیکار کنه!!!!!
مت زودتر از من به خودش مسلط شد و اومد طرفم
مت:سوین
تو همون حالتی که بودم جوابم دادم
_بله
مت:الان وقت تعجب کردن نیس بهتره از اینجا بریم
برگشتم سمت مت و به اونا که اونطرف وایستاده بودن اشاره کردم
_ما بریم اینا چی؟؟بازم باید اینجا بمونن...
مت:نه اونا روهم با خودمون میبریم فقط تو باید یه کاری کنی
_چیکار؟؟
مت:برو بالا و لیا رو سرگرم کن تا وقتی ما از اونجا رد میشیم ما رو نبینه الان وقت این نیس که همه بفهمن سیمور و جان پیدا شدن..
_باش پس عجله کنین...
romangram.com | @romangram_com