رمان دختر ماه

#دختر_ماه_پارت_73


_بود؟!!!ینی الان دیگه نیس!!!

لیا چیزی نگفت و ساکت موند..

_لیا پدرتو کجا میتونم ببینم؟

لیا:نمیدونم...

_ینی چی نمیدونم؟!!!!!!

لیا:پدرم4ساله که غیبش زده ...خبری نداریم ازش..

چیییییی...ینی سیمور هم همراه پروفسور ناپدید شده!!!! دیگه مطمئن شدم که ناپدید شدن اینا ربطی به موضوع آزمایشگاه داره..

_لیا من میرم زیر زمین یه کتاب میخوام..

لیا:باش برو

دوییدم سمت راه پله و باسرعت رفتم زیر زمین ...وارد سالن که شدم هرچی روی دیوار ها رو گشتم اثری از اون دندون که توو کتاب نوشته شده بود پیدا نکردم...

ناامید نشستم روی صندلی و سرمو گذاشتم رو میز...توو فکر بودم که گوشیم زنگ خورد..

_بله؟

پری:سوین کجایی زود باش بیا خونه

_چرا؟

romangram.com | @romangram_com