#دختر_ماه_پارت_18
+سوین غلط کردم ببخشید...اخه حس خوبی به اون در نداشتم واسه همون اونجوری حرف زدم...
_اونموقع اونجوری حرف زدی...چرا پیش اون دیوونه ها ازم طرفداری نکردی..
+ببخشید باور کن مات مونده بودم تا به خودم اومدم تو جوابشون رو داده بودی...
_باش ولی دفعه اخرت باشه...
+باش سوین گلی...
دوتا لیوان چای ریختم و با شیرینی برا خودم و پری بردم...
___________________________
بعد یکم استراحت اومدیم توو اتاق حاضر شیم...پری شلوار کتان سفید و کاپشن طلایی رنگ پوشید با نیم بوت های سفید ،موهاش رو هم بافت و انداخت رو شونه اش...منم ساپورت ضخیم مشکی و پالتو عروسکی زرشکیم رو تنم کردم و با بوت های زرشکی....موهامو آزاد ریختم و بعد برداشتن گوشیم با پری از خونه بیرون زدیم...
ساعت10شب بود و ما از ساعت 6که از خونه زدیم بیرون تقریبا نصف شهر رو پیاده راه رفتیم...از سرما پاهام بی حس شده بود دیگه نای راه رفتن نداشتم.....روی نیمکت های کنار خیابون نشستم و رو به اون دوتا بااخم گفتم:
_خسته شدم دیگه شما دوتا آدمین خستگی نمیفهمین چیه
+سوین غر نزن پاشو یه رستوران جلوتر هس بریم اونجا ...
_چقدر جلوتر؟؟
+سوووین تابلوش رو نمیبینی چند قدم جلوتر
romangram.com | @romangram_com