#دختر_ماه_پارت_165
_سلام اقا..
هافمن:سلام دخترم خوش اومدی ..لطفا منو اقا صدا نزن
_پس چی بگم
هافمن:اگه دوست داری بهم بگو عمو و اگه هم که نه همون هافمن صدام بزن
_چشم عمو
لبخندی مهربون بهم زد و دستشو گذاشت پشت کمرم و آروم به سمت میز و صندلی هدایتم کرد...
خودش هم نشست و یه بشکن زد که رو میز پر شد از خوراکی و نوشیدنی های عجیب ....
با تعجب داشتم نگاه میکردم که عمو خنده آرومی کرد و گفت
هافمن:از مزیت های جادو اینه دیگه
_اهاااا
هافمن:خب تعریف کن...از دیروز تا حالا تمرین کردی؟؟
_اره تمرین کردم ولی به نتیجه ای نرسیدم
هافمن:همه تمرکزت رو باید بزاری رو اون کار...ذهنت باید کاملا خالی باشه...خالیه خالی...
_باش عمو سعیمو میکنم ولی الان بخاطر یه موضوع دیگه پیشتون اومدم..
romangram.com | @romangram_com