#دختر_ماه_پارت_139


نمیدونم چن ساعت اونجا بودم که با صدای در حموم از جا پریدم...

_بله؟؟

پری:سوین نمیای بیرون ؟؟

_الان میام

پری:باش زود بیا پایین..

باشه ای گفتم و صدای قدم های پری که رفت رو شنیدم....

بلند شدم زیر دوش بدنمو اب کشیدم و رفتم بیرون...

رفتم سمت کمد و یه دامن ساتن آمریکایی سفید رنگ که خیلی خوشگل بود با یه تونیک حریر آبی نفتی پوشیدم...

موهامو دورم آزاد ریختم و از اتاق رفتم بیرون...

توو سالن بالا سامیار هم بود که داشت میرفت پایین..

_سلام سامیار

برگشت بهم نگاه کرد و لبخندی زد و گفت

سامیار:سلام چه خوشگل شدی

_مرسی

romangram.com | @romangram_com