#دختر_ماه_پارت_124


___________________________________

بعدازظهر با سروصدای بچه ها از خواب بیدار شدم...

دست و صورتمو یه اب زدم‌و رفتم توو هال...هرکی مشغول یه کاری بود...

_چیشده بچه ها؟؟

پری برگشت بهم نگاه کرد و گفت

پری:اع بیدار شدی!!

_نه هنوز خوابم

پری:بامزه چیزی نشده میخوایم راه بیفتیم بریم دیگه...فقط سوین هرچی لازم داری و میدونی اونجا نمیتونی پیدا کنی بردار که مطمئنن تا یه مدت نمیتونیم برگردیم اینجا..

_باش

رفتم پیش ساشا و سرمو گذاشتم رو شونه اش..

_ساشا

ساشا:جونم عزیزم

_من خون میخوام

ساشا:اخ تو از دیروز تغذیه نکردی...پاشو بریم منم باید برم بیمارستان خون بردارم..

romangram.com | @romangram_com