#دختر_ماه_پارت_120
ساشا:برگردیم کلبه؟؟
_اره
ساشا:پس بزن بریم
دوباره دوتاییمون شروع کردیم به دوییدن سمت جنگل ممنوعه....
وقتی رسیدیم خونه انگار بچه ها همه از موضوع خبر داشتن چون واکنش خاصی ازشون ندیدم...مت بهم گفت حالا که قدرت ذهن و جسمم بیشتر شده خیلی راحت تر میتونم قدرتام رو به دست بیارم ....
الان هم بچه ها خوابیده بودن و من و ساشا بیرون از کلبه نشسته بودیم وبه آسمون نگاه میکردیم...
ساشا:سوین
_جانم
ساشا:خسته ای؟
_نه چطور؟
ساشا:میخوای الان واسه قدرت یخت تمرین کنی شاید تونستی تنهایی فعالش کنی
_باش
مت بهم گفت حالا که روحم با جفتم یکی شده خیلی قوی شدم و دیگه لازم نیس واسه فعال کردن نیرو هام حتما اول همون عنصر پیشم باشه..
romangram.com | @romangram_com