#دختر_ماه_پارت_10


_ماااااماااااااان من و پری قبول شدیم

+مبارکه عزیزم

این جمله رو مامانم با بغض گفت..با شنیدن صدای پر بغضش همه خوشحالیم دود شد رفت هوا.

رفتم طرفش و بغلش کردم

_مامانی ناراحت نباش بخدا بگی نرو من دیگه اصلا اسم امریکا روهم نمیارم دیگه

اینو که گفتم مامان تو بغلم شروع کرد به گریه کردن منم که اشک مامانم ناراحتم کرده بود ناخداگاه اشکام ریخت ...بعد حدود ده دقیقه زار زدن مامان ساکت شد و منو کشید پیش خودش بشینم ...اشکامو پاک کرد و

گفت:

+نمیگم نرو چون پیشرفتتو میخوام پس برو ولی قول بده تحت شرایط اونطرف مثل اون غربی ها نشی سوین ..مثل الانت بمون و تحت تاثیر فرهنگ غربی ها قرار نگیری

_مامانی قول میدم اونجا به جز درس به چیزی فک نکنم... من اگه کاری میخواستم بکنم همینجا میتونستم انجام بدم نیازی به فرهنگ غربی ها و آمریکا نداشتم

+میدونم عزیزم تو رو میشناسم میدونم اینجوری نیستی ولی بازم محض احتیاط میگم ،دل نگرانم دیگه چیکار کنم!!

_من فدای اون دل مهربونت بشم اخه

+خدانکنه حالا هم پاشو دیگه بریم یه کیک خوشمزه درست کنیم که فرهان میاد به افتخار قبولی دخترم یه جشن خانوادگی بگیریم

_چشم......



romangram.com | @romangram_com