#دختر_فوتبالیست_پارت_48

نسيم-ايم موقع شب کسي نمياد تو حموم رو نگا کنه...فکر کردي همه مثه خودت مغزشون پارسنگ بر ميداره؟

من-اخه...

نسيم-برو ديگه....راستي چه خبر؟

من-فعلا که کسي شک نکرده...تا بقيش ببينم چي ميشه

نسيم-باشه....حمومت رو با خيال راحت برو و نگران هيچي نباش

من-ok....کاري باري؟؟؟؟به اون بي عقل هم سلوووم برسون

نسيم-باشه..............مواظبه خودت باش کله خراب دوس داشتني

من-نگران نباش.خدافظ

گوشي رو قطع کردم و رفتم تو اتاقم.اروم يه تي شرت و شلوار لي مو با لباس زيرام رو برداشتم و رفتم به سمته حمام.هيچکس تو راهرو نبود.رفتم ته سالن.دوش ها تو يه سالن ديگه بود که از دري که روبروي دسشويي ها بود واردش ميشدي.در رو باز کردم.هيچکس نبود.چراغ ها رو روشن نکردم.يه بار ديگه سالن رو چک کردم.

لباسام رو در اوردم و گداشتم رويه سکو.اون نوارهاي احمقانه رو هم از دور سينه هام باز کردم.انگار که دنيا رو بهم داده باشن.واي گقدر راحت شدم.دوش رو باز کردم و بي حرکت زيرش ايستادم.

احساس کردم صداي افتادن چيزي رو شنيدم.اما بعدش که يکم دقت کردم ديدم صدايي نمياد.شروع کردم به شستن خودم.زير لب با خودم ميخوندم:

ملود يـــــي...بگو عشق من بگو عشق من اره

ملوديـــــــي...بگو عشق من دنيا تو رو کم داره

romangram.com | @romangram_com