#دختر_فوتبالیست_پارت_49
هنوز به وسط اهنگم هم نرسيده بودم که چزاغا روشن شد.....
يهو چراغ ها روشن شد ومن کپ کردم.به معناي واقعي کلمه مغزم هنگ کرد.
سرم رو اوردم بالا و چشمام تو نگاه متعجب کوهيار قفل شد.فقط به هم نگاه ميرديم و من اينقدر که هول کرده بودم هيچ عکس العملي نشون نميدادم
يهو به خودم اومدم.من لخت لخت جلوش ايستاده بودم.دستم رو گرفتم رو بالا تنم و سريع نشستم رو زمين.کوهيار تازه از شوک در اومده بود
نگاهش از روي بدنم شروع به لغزيدن کرد.داشتم اب ميشدم.حتي مامانمم هم تا حالا منو لخت نديده بود.چه برسه به يه پسر...اونم غريبه
کوهيار با دهن باز چند قدم اومد جلوتر و بالاي سرم ايستاد...فکش اروم شروع به حرکت کرد
کوهيار-تو دختري؟
من-فعلا که اينجور به نظر ميرسه
کوهيار-تو چجوري اومدي اينجا؟
من-به کسي ربطي نداره.در ضمن تو با اجازه ي کي اومدي اينجا و به يه دختر لخت زل زدي؟
romangram.com | @romangram_com