#دختر_فوتبالیست_پارت_46

حتي روم نميشد سرم رو بيارم بالا.اب شدم رفتم تو مرکز زمين.خاک تو سره بو گندوم کنن که اتاق رو به گند کشيدم.

من-واي ديدي يادم رفت.من برم يه دوش بگيرم.

از اتاق اومدم بيرون و رفتم تو محوطه.ميخواستم از همه جاش سر دربيارم.رفتم پشت ساختمون خوابگاه.واي چه ناز بود.پر بود از گل هاي شقايق.به جاي ديوار نرده بود.و پشت نرده ها يه دشت سبز بود.يعني خارج از تهران اين جور جاها هم پيدا ميشده و من نميدونستم؟به اسمون ابي نگاه کردم و دستامو از هم باز کردم و چشمام رو بستم و يه نفس عميق کشيدم.چه سکوت خفني بود.شايد روحيم يکم پسرانه بود اما بازم دختر بودم و احساساتم لطيف بود.اينم يه چشمش!!

دستي محکم خورد رو شکمم.چشمام رو باز کردم و به رضا مه با يه لبخند مسخره جلوم واستاده بود با حرص نگاش کردم.چقدر اين لج دراور بود.

من-رضا تو اينجا چيکار ميکني؟

رضا-داشتم دنبالت ميومدم

من-مگه بيکاري؟

رضا-اره خب....تو دوش نگرفتي؟

من-رضا ميشه بري تو اتاقت؟

رضا-اره چرا که نه

در حالي که داشت ميرفت برگشت و گفت:حتما يه دوش بگير

يه ساعت رو همونجا دراز کشيدم.بعدش رفتم سر زمين و ديدم همه جمع شدن.خودم رو بين بچه ها جا کردم.مربي داشت گروه ها رو تقسيم ميکرد.من تو گروه رضا نبودم.مرسي خدا جون.چه لطف بزرگي کردي.اما کوهيار هم تو گروه من نبود.دوست داشتم هم گروهيش ميبودم.سر بازي گند زدم.چون اونا خيلي از ما قوي تر بودن.در ضمن منم نخودي حساب ميشدم.چون دو بار که توپ دست من افتاد گل خورديم.به قول شهاب دختر رو چه به فوتبال.غلت کرد شهاب.همچين خودمو نشون ميدم که اون سرش ناپيدا.مگه دخترا چي از پسرا کم دارن؟؟

بازي 3-1 به نفع اونا تموم شد.ساعت 6 هم رفتيم سالن بدنسازي.اونجا زياد ضايع بازي در نميوردم چون بالاخره يه عمر خودم اين کاره بود.

romangram.com | @romangram_com