#دختر_فوتبالیست_پارت_43
من-په نه په با بچه ها نشستم
رضا خنديد و روبروم نشست....واي خداجون اين چقدر کنه است
رضا چايي رو از جلوم برداشت و شروع کرد به خوردن.خم شدم و چايي رو از دستش گرفتم.با تعجب بهم خيره شد.منم بهش نگاه کرد و گفتم:اگه تو پرويي من از تو بدترم
رضا-فکر کردم منو تو با هم دوستيم
من-اره خب
رضا-پس چايي رو بده
من-چقدر تو پرويي پسر...برو واسه خودت يکي بگير
با خودم فکر کردم يعني اين شهاب اينقدر گاگوله که دوستاش اينکارا رو ميکنن؟؟
يه نفر وارد سالن شد که به نظرم مربي اومد.
مرد-همه ي فوتباليست ها تا 2 دقيقه ي ديگه تو زمين فوتبال باشن
از جام بلند شدم که برم اما ديدم همه نشستن سر جاشون.اوه خداي من يه لحظه داشت فراموشم ميشد که پسرا دقيقه ي نودن.نشستم سر جام و با استرس دستمو دور ليوان خالي چاييم بردم.گرماي باقي موندش باعث شد از سردي دستام کم بشه.خدايا خودت به خير بگذرون.
romangram.com | @romangram_com