#دختر_فوتبالیست_پارت_34

من-خب چيکار کنم

نسيم-زن داييم هميشه يه نوار هايي دور باسنش ميپيچه که کوچيک به نظر برسه.بايد از همونا هم براي تو بخريم

بعد از خوردن پيتزا به هر بدبختي که بود اون نوار هايي رو که نسيم ميگفت پيدا کرديم.وسايل رو بهنوش برد خونشون و قرار شد 3 روز ديگه هم ارايشگاه بريم و هم من تيپم رو عوض کنم....



تو اين سه روزيي که خونه بودم شهاب خيلي افسرده و ناراحت بود.حقم داشت.تمريناي اين فصل خيلي براش مهم بود.به بابا و شهاب گفتم که ميخوام تا اخراي تابستون برم خونه ي مامان بزرگم که تو تهران زندگي ميکنه.

مامانه مامانمه که مريضه و هر تابستون يکي خونش ميمونه.من هيچوقت نرفتم براي همين بابام مخالفتي نکرد.مامانمم هم همش داش بهم سفارش ميکرد که چيکار کنم.

يه روز مونده به رفتنم ماشين شهاب رو برداشتم و رفتم دنبال بچه ها.با هم رفتيم ارايشگاه.پسر خالش در رو با خوش رويي وا کرد و ما رو برد به سمته اتاقه کارش.

پسرخالش-اول از موهات شروع ميکنم

من-پس مثه داداشم بزن که با هم فرقي نداشته باشيم

عکس شهاب رو ازم گرفت و يه ساعت افتاد به جونه موهام.برام مهم نبود که موهام کوتاه ميشه.مهم فوتبال بود.

بعدش ابروهام رو مداد کشيد و يه ته ريش چسبوند به روي چونم.

من-واي نه ترو خدا خيلي بي ريخ شدم.

نسيم-ديوونه دختر کش شدي

romangram.com | @romangram_com