#دختر_فوتبالیست_پارت_32

ماشين رو جلوي يک اپارتمان نگه داشت

زنگ در خونه رو زديم و رفتيم بالا.اسمش حميد و 26 سالشه.نسيم ميگه خيلي تو کارش خبرس

در رو باز کرد و با نسيم خوش و بش کرد و به ما سلام کرد.قد متوسطي داشت و دماغش عملي بود.ابرو هاش پهن بود اما زيرش تميز بود.لباي باريکي داشت و ته ريشش جذاب ترش ميکرد.چشماش عين نسيم بود.خدايا اين پسراي جذابت رو کجا قايم کرده بودي که ما پيداشون نميکرديم.



________________________________________

بعد از سلام و احوال پرسي دعوتمون کرد تو خونش.وارد خونش شديم.چه خونه ي لوکسي داشت.اصلا بهش نميخورد ماله يه پسر مجرد باشه.سه تايي رو مبل نشستيم.

من-نسيم خاک بر سر بي عرضت کنن.من دارم ميترشم اونوقت تو اين پسرخالت رو تو فريزر نگه داشتي خراب نشه؟؟

نسيم-لياقتت همينقدره ديگه.پسره هفته اي 6 تا دختر مياره خونش

من-خب بياره.مهم بعد از ازدواجه

نسيم-اگه تو عقل داشتي الان ما اينجا نشسته بوديم

پسر خالش با يه سيني شربت اومد تو سالن و رو ميز گذاشت.مبل روبروي من نشس و به من خيري شد و گفت:

ميخواي بري باشگاه پسرا؟

من-درسته

romangram.com | @romangram_com