#دختر_بوکسور_پارت_73

_ اولا من به پرو پای تو نمیچیم مگه طنابم که بپیجم ..بعدشم کار عملی میخوای ولی باید بدونی که دوران دبستان گذشته پسرم یکمی بزرگ شو .ثالثا من اینجا به جز شیر پاکتی شیر دیگه ای نمیبینم تو اگه میبینی به منم نشون بده .ولی خب بازیو راست میگی آره خیلی جالب میشه منم دوست دارم کنف شدنتو ببینم

دیگه داشت از چشاش آتیش میبارید .الان دقیقا عین این کارتونیا شده بود که از گوشاشون دود میزنه بیرون و لبه های دماغاشون بالا و پائین میشه خیلی ترسیده بودم از اینکه بلایی سرم بیاره یا بزنه نصفم کنه ولی به روی خودم نمیاوردم

با اون دستش که داشت تهدیدم میکرد از پشت موهای بلند و بازم و گرفت و کشید .نامرد همچین کشید که اشک از چشام در اومد سرم از پشت به عقب کشیده شده بود و با دست دیگش داشت گردنمو فشار میداد کم کم داشتم نفس کم میاوردم نمیدونستم ونداد کجاست

الان که بهش نیاز بود نبود بعد وقتی نیاز نبود بود .. دیگه داشتم به غلط کردن میوفتادم هم سرمو درد گرفته بود هم نمیتونستم نفس بکشم . لباشو چسپوند به گوشم .

واسه یه لحظه یه نسیم خنک از بدنم گذشت که باعث شد بدنم یه لرز خفیف یگره

آرتا _ زبونتم که درازه خانمی ؟ خب اشکال نداره خودم کوتاهش میکنم .و اگه اون چشای کورتم باز کنی میبینی که شیر پاکتیه یا نه ..پا رو دمم گذاشتی بد جور.. بدون تا تلافی نکنم آروم نمیشینم

به سختی جوابشو دادم چون دقیقه به دقیه داشت فشار دستاش بیشتر میشد و درد منم بیشتر

_ آخخخخ . اا پس اون دم تو بود رو زمین ..آیییی ..خب به من چه .. آیییییی ..خواستی دمتو از رو زمین حمع کنی آخخخخ

بد بخت دبگه داشت میترکید از عصبانیت همچین موهامو کشید که نزدیک بود جیغم بره هوا ولی طی یه عملیات ماهرانه خیلی سریع منو خابوند رو میز غذا خخوری و خم شد روم دستشو گذاشت رو دهنم تا جیکم در نیاد دیگه کم کم داشتم ازش میترسیدم این یه وحشیه به تمام معنا بود

آرتا _ آخی نازی ترسیدی ؟ خب اشکال نداره این یه چشمشه صبر کن تا بقیشم نشونت بدم

از پشت دستش نمیتونستم حرف بزنم و یه صداهای نامهفومی فقط در میومد

_ ..ههووم هومموهممووو

آرتا _ بهتره صدات در نیاد وگرنه بد میبینی

بعد دستشو از رو دستم برداشت . همین که دهنم باز شد شروع کردم به فحش دادن ولی بعدش مثل چی پشیمون شدم


romangram.com | @romangram_com