#دختر_بوکسور_پارت_72

_ وندی مگه نگفتم که نیا اینجا

وندی _.....................

_ ای بابا برو بیرون دیگه بزار من کارمو بکنم میام الان

وندی _ ..................

این چرا جواب نمیده . برگشتن من همانا و رو به رو شدن با قیافه ی سرخ و پر از خشم این زشته بیریخت همان

آرتا _ تو با من مشکلی داری ؟

خب معلومه که دارم میخوای نداشته باشم ؟

_ نه چه مشکلی ؟

آرتا _ پس این بچه بازیا چیه از خودت در میاری هان ؟

_ من بجه بازی در میارم برو بابا انگار مشکل داری به من چه

همین که گفتم مشکل داری بدبخت جوش آورد ترسیدم بد جور یه قدم به سمتم اومد که سینه به سینم شد منم اومدم برم عقب چون جا نبود خوردم به میز و هر دو تا دستمو گذاشتم پشتم تا مانع از افتادنم بشه

اونم نامردی نکرد و با یکی از دستاش گردنمو گرفت یه کمی فشار داد که دردم اومد بیتربیت یعنی چی میاد گردن منو میگیره . اون یکی دستشو به نشونه ی تهدید گرفت رو به رو صورتم

آرتا _ من چند بار باید بهت بگم که به پرو پای من نپیچ ؟ نه انگار فقط با گفتن افاقه نمیکنه ؟ حتما باید عملی بهت نشون بدم که با دم شیر در افتادن چه عاقبتی داره ؟ بد بازیوو شروع کردی بچه.. بد ..ولی خب من که بدم نمیاد ..بچزونمت ..

چی این غلط میکنه بخاد منو بچزونه دیگه هر چی جلوش کوتاه اومدم بسه یعنی جی هی هیجی نمیگم پروتر میشه


romangram.com | @romangram_com