#دختر_بوکسور_پارت_56

از پایین صدای جر و بحثشون میومد . اگه میدونستم با یه ر*ق*ص قراره کل روز خودمو خراب کنم عمرا اینکارو نمیکردم حتی با وندی

در اتاق یهو باز شد و قامت بلند وندی تو چهار چوب در ظاهر شد .با ترس یه متر پریدم بالا و خودمو تو گوشه ی تخت جمع کردم

قبل از اینکه کاملا وارد بشه با صدای بلند و محکم به آرتا گفت که تو اتاق خودش منتظرش باشه تا بره تکلیفشو معلوم کنه

بعد از اینکه اون رفت با قدمای محکم به سمت تخت اومد بهم که رسید خم شد روم و با یه سدتش موهامو چنگ زد اینقدر سفت که اشک تو چشمام جمع شد

بعد هم با خشم تو صورتم غرید

وندی _ به چه حقی هان ؟ به چه حقی یه همچین غلطی رو کردی ؟ آخه من چند بار بهت بگم خوشم نمیاد کسی به بدنت دست بزنه ؟ اینقدر ول شدی که هی دوست داری بپری تو بغل این و اون ؟ که چی بشه هاااااان ؟ که چــــــــــــــــــــــــ ـــــــییی بشه ؟ جوابمو بده

با گریه شروع کردم به حرف زدن .خودم قبول داشتم که اشتباه از من بود اگه من همون موقع مینشستم و دیگه نمیر*ق*صیدم این اتفاق نمیوفتاد

_ و ..ند .ییی ببخشید . م ..می دونم که تقصیر خودم بود .

.دیگه گریه مجال ادامه دادن بهم نداد و اشکام بود که داشت صورتمو خیس میکرد

وندی _ خوبه که خودتم میدونستی و باز ادامه دادی ؟ مگه تو نمیدونستی که خوشم نمیاد حتی انگشت یه غریبه بهت بخوره اونوقت تو عین این ه*ر*ز*ه های خیابونی صاف صاف تو بغلش میر*ق*صی ..ههه واقعا واسه خودم متاسف شدم با داشتن یه همچین خواهری ؟

حیف واژه خوار که بخوام واسه تویه خراب استفاده کنم ؟

شکست .کل غرورم ..کل غروور دخترانم جلوی تنها برادرم شکست و خورد شدم .. درسته تقصیر خودم بود من میدونستم که وندی بیش از حد غیرتیه و این کار من مثل انداختن کبریت تو یه بشکه بنزین بود

با عصبانیت محکم پرتم کرد رو تخت و بدون اینکه بهم نگاهی بندازه اتاق رو ترک کرد .حالا من بودم و اشکایی که تمومی نداشتن واسه برادری که از دل و جون میپرستیدمش و میدونستم که بیشتر از هر چیزی تو دنیا منو دوست داره

میدونستم اگه بهم گیر میده به خاطر خودمه ولی با یه اشتباه تا خرابیه یه رابطه رفتم


romangram.com | @romangram_com