#دختر_بوکسور_پارت_55

یعنی چی حقمه ؟ کاش الان وندی نبود تا سؤال پیچش میکردم نه که خیلی جواب میده . داشتم به این دیوونه نگاه میکردم که صدای خونسر وندی رفت رو اعصابم

وندی _ باریک الله به خواهر خودم . خوب بگو ببینم خوش گذشت ؟ احیانا حرکت دیگه ای نمیخواستین برین ؟ بفرمایید یه وقت ریا نشه

بعد با دستش به اون قسمتی که ما ایستاده بودیم اشاره کرد

از اینکه عصبی نبود خیلی خوشحال شدم ولی نمیدونستم که این دست زدنهاش . دست زدنای قبل طوفانه فکر کردم چون دوست صمیمیه اینه بهش چیزی نمیگه مثل وحید

اومدم جوابش و بدم که ای کاش نمیدادم ..یعنی میگن لعنت بر زبانی که بی موقع زر بزند به من میگن ها

_ را .. راستش . و .. وندی .. ما فقط داشتیم میر*ق*صی....

هنوز جملم تموم نشده بود که با دادی که وندی زد و بعد اون سیلیی که تو صورتم فرود اومد به طرز کامل باعث خفه شدن صدام شد

وندی _ خفه شو وانیا ..فقط خفه شو ..اینقدر اعصابم به هم ریخته هست که الان وقت سر و کله زدن با توی بی فکر و ندارم .. زود گورتو گم کن و برو تو اتاقت تا با همین دستام خفت نکردم ..یالا

صداش کم کم بلند میشد و یالا ی آخرو تقریبا با داد گفت بعد هم دست منو گرفت و پرتم کرد سمت پله ها . با چنان شدتی منو پرت کرد

که با دو زانو محکم خوردم زمین و باعث شد پاهام زخم شه و شدت ریزش اشکام بیشتر

با دلخوری بهش نگاه کردم ولی اون حواسش به من نبود داشت به آرتا نگاه میکرد . دستمو تکیه گاهم رو زمین کردم و به سختی بلند شدم به سمت پله ها رفتم و شروع کردم آروم آروم از پله ها بالا رفتن آخرین پله همزمان شد با داد وندی وفرود اومدن مشتش تو صورت آرتا

وندی _ آشــــــــــــــــــغال کثافتتتتتت

دیگه جونی تو تنم نبود که بخوام وایسم و به دعواهای اینا نگاه کنم به سمت اتاقم رفتم و وارد اتاق شدم بعد از بستن در با هزار زحمت

خودمو به تخت رسوندم و نشستم روش


romangram.com | @romangram_com