رمان دختر بوکسور

#دختر_بوکسور_پارت_50

دروغ گفتنا و دور زدناتو

چپ نگاه کردن وزل زدناتو

یه چپکی بهش رفتم که باعث شد چشاش گرد شه حقشه واسه چی چسپیده به من ..حالا نه که خیلی بدم میاد

آخه بیشتر از همه من خوشترم با تو

اینجاشو یه پوزخند زد که تا ته سوختم

دوست دارم وقتی بیدار میشم

با یه تلفن بدویی بیای پیشم

یکی از دستاشو از دور کمرم جدا کرد و به حالت تلفن گرفت کنار گوشش

وقتی که به تو شک میکنم

تلفنت و میگیرم من سی بار بی شک

دستشو برد لای موهای بازم تازه طلایی کرده بودمشون و خیلی خوشکلتر از قبل شده بودم اینو خوب میدونستم واسه همین با ناز نگاش کردم چشاش یه جوری شد دستی که دور کمرم بود و سفت تر کرد اون دستش که تو موهام بود موهامو مهکم گرفت و یکمی کشید

خیلی کم دردم اومد که باعث شد چشام کمی بسته بشه و حالت خمار مانند .عین یه جوجه تو دامش بودم و هیچکاری نمیتونستم بکنم

نمیبینم روتو من اشکالی

تنها تویی که واسم ارزش داری


romangram.com | @romangram_com