رمان دختر بوکسور

#دختر_بوکسور_پارت_48

حالا با نوک انگشتش آروم زد به دماغم

باشم این بهم آرامش میده

وقتی شب میزنم قدم با تو

نه نمیزارم تر شه گونت

من با اخلاقای بچه گونت

کنار میام و با تو هستم

به کسی نمیدم من جا تو اصلا

با دستش دو بار زد رو قلبش

زندگی با تو خوبه زشت نی

یه دختر شیکی با موی طلائیی

که مسلما وقتی با منی

تو هم بیشتر از همه توی چشمی

یه چشمک بهم زد و رو دست بلندم کرد ..بابا عجب زوری داری تو عین پر بلندم کرد تو همین حین چشمم به زشت بیریخت افتاد که داشت با لبخند نگامون میکرد وندی که منو رو زمین گذاشت دوباره بهش نگاه کردم

دیوونه اگه بری دیگه دلخوشی برام نمیمونه


romangram.com | @romangram_com