#دختر_بوکسور_پارت_4

بعدم خودش به حرف خودش خندید زبونمو تا ته واسش در آوردمو همینطور داشتم تکونش میدادم که یهو احساس کردم سر ته شدم

یکمی که دقت کردم فهمیدم این ونداد اومده تو بالکن و منو از رو بالکن به سمت پائین سر و ته کرده ..ای وایــــــی بد بخت شدمـــــــــــم

_ ونداد ن..نن..نگو که میخوای همون کاری رو کنی که الان تو ذهنمه ؟

ونداد _ چرا عزیزم میخوام همون کارو کنم مشکلیه ؟

_ نه تو رو خدا نکن

بعد شروع کردم به جیغ زدن از صدای جیغ و داد ما مامان اومد به اتاق ونداد

مامان _ چیه این موقع عصر شما دوتا باز افتادین به جوو.........

با دیدن ما تو اون وضعیت حرفشو خورد و زد تو صورتش

مامان _ خدا مرگم بده این چه وضعشه چرا همچین میکنید بزارش پائین مرد گنده. ونداد؟ ..با توام

همینطور داشتم ابرو واسه ونداد بالا مینداختم که با مکالمه ی بعدیه ونداد با مامان لب و لوچم آویزون شد

ونداد _ نه مامان دخترت به یه دوش سر صبحی نیاز داره ببین چه به روز پسر دسته گلت آورده

بعد با دست آزادش به خودش اشاره کرد و با قیافه ای مظلوم به مامان نگاه کرد

مامان _ وا تو چرا اینطوری شدی ونداد ؟

ونداد _ دسته گل دخترته


romangram.com | @romangram_com