#دختر_بوکسور_پارت_37
_ وند........
وندی _ ببند اون دهنتو وانیا .. آخه دختر جون تو کی میخوای بزرگ بشی هان ؟ آخه این بچه بازیا چیه هی انجام میدی ؟
تا کی باید یه نفر باشه که تر و خشکت کنه ؟ بس نیست وانیا ؟
بعد هم با یه حالت عصبی دست کشید بین موهاش . دختر نازک نارنجی نبودم ولی این اولین بار بود که داداشم داشت سرم داد
میکشید و این واسه منی که همیشه از ونداد شوخی و ملایمت دیده بودم خیلی سخت بود
بی اختیار یه قطره اشک از گوشه ی چشمم سر خورد و افتاد رو گونم .ونداد خیره شد به اون یه قطره اشک و بعد بلند شد و شروع کرد به تند تند راه رفتن از این سر اتاق تا اون سر اتاق کله ی مبارک این جانب هم باهاش میچرخید
از این ور به اون ور یهو چشم افتاد به کنار در وای خدا این اینجا چیکار میکنه دیگه ؟ در هِین اینکه قطره های اشک از چشام میریخت چشامم از تعجب زیاد گرد شده بود دیگه خودتون بفهمین چی شده بود
بی اختیار زل زدم یه یه جفت چشم قهوه ای تیره هیچ حس خوبی توشون نبود .نه دلسوزی نه مهربونی هیچی هیچی .فقط با تمسخر زل زده بود به من و یه پوزخند هم گوشه ی لبش بود
وقتی دید دارم همینطور نگاش میکنم پوزخندش عمیقتر شد و از ر اتاق رفت بیرون تازه تونستم لباسی که پوشیده بود رو ببینم
یه شلوار جین آبی پرنگ با یه کمربند آبی تیره و یه بلیز یقه 7 خیلیساده ولی شیک که یقشم تا وسط سینه ی ستبرش میومد
به همراه کفش ..کفشش خوب .. خب من ندیدم که چی پوشیده بود
دوباره یادم به پوزخندش افتاد وندی نباید منو جلو اون کوچیک میکرد .اشکام بی صدا با قدرت بیشتری روونه گونه هام شدن.این اولین باری بود که جلو یه پسر غرورم خورد میشد و این واسم سخت بود
چون معمولا بدون صدا گریه میکنم ونداد هم که عصبی بود. تا حالا متوجه نشده بود با بسته شدن در اتاق به خودش اومد و یه نگاه به در بسته انداخت بعد دوباره به حالت عصبی یه دست کشید بین موهای کوتاهش و به من نگاه کرد همین که دید دارم زار میزنم یهو هل شد و دوئید سمت من
خیلی سریع قبل از اینکه بتونم واکنشی از خودم نشون بدم منو کشید تو بغلش و سرمو گذاشت رو سینه ی عضلانی و مردونش یهو کلی آرامش به سر تا سر وجودم سرازیر شد
romangram.com | @romangram_com