#دختر_بوکسور_پارت_32
ونداد_ من میگم لازم نیست کس دیگه ای بگه
با دستم یه برو بابا نشونش دادم و دوباره شروع کردم به جمع کردن که صداش دوباره بلند شد
ونداد _ اوو چخبره سفر قندهار که نمیخوای بری این سومین ساکیه که داری میبندی بسته دیگه
_ آخه به تو چه ؟ خب لابد لازمم میشه که این همه لباس ور میدارم
ونداد _ مگه نمیخوای تمرین کنی ؟ پس این لباس مجلسیا چیه
یه نگاه به دستم انداختم که دیدم بله اون لباس خوشکلم دستمه ..ایی واااااااااااااایییییی ضایع شدم رفت بهتره بیرونش کنم
یه نگاه به ونداد انداختم و یه نگاه به دستم ..دوباره یه نگاه به وندی و یه نگاه به دستم بعد سریع لباسو پرت کردم سمت دیگه
_ ای وای از بس حواس نمیزاری واسم دیگه اینطوری میشه
ونداد _ به نظرت من چیزی رو سرمه ؟
حالت فکر کردن به خودم گرفتم
_ فکر کنم آره دراز و مخملیه
ونداد _ رو که نیست
_ سنگ پا قزوینه
ونداد _ خیلییی......
romangram.com | @romangram_com