#دختر_بوکسور_پارت_27
از ترس اینکه یهو ونداد پیداش نشه و منو مسخره نکنه با برس افتادم به جون موهام حالا مگه باز میشد از هم بعد از کلی جون کندن دست از موهام کشیدم و سشوار رو برداشتم یه نیم ساعتیم صرف سشوار کشیدن شد
بعد از اینکه کارام تموم شد یه دست لباس زیر از کشوبرداشتم و سریع پوشیدم یه شلوارک کوتاه تا سر زانو به همراه یه بلوز استین سه ربع برداشتم و پوشیدم شلوارک قرمز بود و بلیز هم بنفش
یه نگاهی به ساعت انداختم که 3 رو نشون میداد با صدای التماس شکمم که میگفت تو رو خدا یه چی بریز این تو راضی شدم برم پائین تا یه چی کوفت کنم
از پله ها که پائین میومدم متوجه بابا شدم که رو مبل رو به روی تلوزیون نشسته بود و داشت اخبار میدید با ذوق به سمتش رفتم از پشت دو تا دستامو حلقه کردم دور گردنش و یه ماچ گنده گذاشتم رو صورتش
_ سلااااااام به عشق خودم .خوبی عزیزم
بابا _ سلام به دختر خل خودم .چه عجب ما تو رو یه روز تو خونه پیدا کردیم
با حالت لوسی صورتمو سمت مخالفش چرخوندم
_ ااا بابا داشتیم من کجام لوسه دختر به این خوبی خانمی . زرنگی . ورزشکار بازم بگم ؟
بابا _ نه بابایی نمیخواد بگی به اندازه کافی ملتفت شدم
_ بابا چی شده که خونه ای پس وندی کو ؟ مگه همراه شما نیومد ؟
مامان که تازه از آشپزخونه اومده بود با این حرفم اعتراض کرد
مامان _ اا وانیا صد بار بهت نگفتم ادب داشته باش وندی چیه دیگه
یه قیافه ی ملوس به خودم گرفتم تا شاید بتونم دلشو نرم کنم
_ مامانی جونم بیخیال دیگه من گشنمه
romangram.com | @romangram_com