#دختر_بوکسور_پارت_2

ونداد _ آخ بمیریی الهی آخِی آباجی کوچیکه چی شد اوف شدی ؟

بعد دوباره زد زیر خنده . خیلی شیک خودمو از در جدا کردم و دستو پامو جمع کردم یه نگاهی به اتاق انداختم که یهو چشام برق زد خودشه آخ قربونت برم که تو چقد چیز خوبی هستی! الهی ..من غلط کردم تو رو دوست نداشته باشم تو عسل خودمی بمیری برام الهی جیگرتو ..

با چشایی که برق میزد برگشتم سمت در و قفلش کردم بعد از مدتی که خنده ی ونداد آروم شد اومد پشت در و دستگیره ی در و چند بار کشید وقتی دید باز نمیشه صداش رفت بالا

ونداد _ هیی وانیا چت شد ؟ زنده ای ؟ بیا این درو باز کن ... وانیا ؟ خداروشکر مردی دیگه نه ؟ الهی یعنی آرزوم برآورده شد ؟ کاش از خدا یه زن میخواستم ..وا...

همینطور داشتم به برادر خل و منحرف خودم میخندیدم و به فکر خودم میخندیدم .. وایسا حالا دارم برات وندادی جیگر.. یه کم دیگه هم ور ور کرد و رفت .صدای در اومد یه بشکن زدم .ایول, حتما رفته دستشویی یووهوو به هوا پریدم و یه بشکن زدم

دوباره به عشق خودم نگاه کردم الهی قربونت برم وایسا که اومدم ، به سمت میزی که گوشه ی اتاق ونداد بود رفتم با نیش گشاد که

همه ی دندونامو نشون میداد نوشابه ی کوکا یی که ونداد از دیشب گذاشته بود رو میزش رو برداشتم . سرشو باز کردم یه کمی اطرافو نگاه کردم که چشمم خورد به دوات و قلم نی که رو میز بود با احساس وصف نشدنی دوات رو برداشتم

و با خباصت تموم خالی کردم تو نوشابه در نوشابه رو بستم و همینطور که به سمت بیرون میرفتم تند تند داشتم تکونش میدادم از اتاق

که بیرون رفتم رو به رو در توالت ایستادم و منتظر شدم تا ونداد بیاد بیرون یه مدت اونجا بودم که یه صدایی شنیدم یعنی نزدیک بود رو زمین ولو شم همچین گ...د انگار سه ساله دستشویی گیرش نیومده بیچاره ، نزدیک بود دل و رودم بیاد تو حلقم

چه بلندم گ....د بچم فقط دلم میخواست قه قهه بزنم ولی چون امکان داشت لو برم به سختی خودمو کنترل کردم بعد از مدتی صدای شیر آب اومد فکر کنم کارش تموم شد آماده باش ایستادم و همین که در توالت باز شد و اومد بیرون کل نوشابه که بر اثر تکونایی که بهش داده بودم آماده ریختن بود ، همین که درشو باز کردم فوران کرد و ریخت رو طرف

بد بخت تو هنگ بود همونطور خشکش زده بود ، منم که از خنده پخش زمین بودم یعنی فکرشو بکنید نوشابه با دوات چه شود اونم سر صبحی وای که داشتم میمردم

یهو صدای عصبی ونداد و شنیدم یعنی گرخیدما ! هر دو دستشو مشت کرده بود و با اخم وحشتناکی داشت بهم نگاه میکرد ولی تو چشاش برق شیطنت موج میزد یعنی بمیرم واسه اخلاق متضاد این داداش خلم تا اومد منو بگیره سریع از جام پریدمو با آخرین سرعتی

که داشتم به سمت پله ها رفتم همینطور که داشت میدوئید دنبالم صداشم میشنیدم که داشت منو مورد لطف خودش قرار میداد .بیا همه داداش دارن ما هم داداش داریم ، یعنی به این میگن زِندِگیا جدی!!!!... میگی نه نگاه کن

ونداد _ آخه خره وایسا تا نشونت بدم . اوی مشنگ با توام ..وایسا ...د اگه مردی وایسا تا حالیت کنم ...نگا نگا چه به روزم آورد دختره خرِ .دیوونه ...میگمت وایسا ..وانیا یا خودت وای میستی یا اگه من بگیرمت زندت نمیزارم


romangram.com | @romangram_com