#دختر_بوکسور_پارت_17
ونداد که سرخ شده بود بابا و عمو هم داشتن ریز ریز میخندیدن خاله لبشو گاز میگرفت مامانم جلو خودشو گرفته بود که نخنده یه وضعی بود این وسط ......
تا دختره وارد شد شکه شدم .......
این که همون دخترس ..نفسو فوت مانند بیرون دادم اون زمان خیلی به قیافش دقت نکردم ولی الان حواسمو دادم به تیپ و هیکلش یه تیپ اسپرت که اگه دقت نمیکردی نمیفهمیدی طرف دختره
یه کلاه کاپ هم گذاشته بود موهاشم یه ور ریخته بود رو صورتش چشمامو ریز کردم و به قیافش دقیق شدم
موهای ل*خ*ت بلند که از زیر کلاه رو شونه هاش ریخته بود و به وسیله ی کلاه سوئیشرت پوشونده بودش به رنگ خرمائیی روشن و یکمی رگه های طلایی صورت گرد ابروهایی نازک و کشیده دماغی متوسط و لبهایی کوچیک و قلوه ای
پوستشم نه میشه گفت سفید بود نه سبزه یه حالت خاص کل ارزیابیم حتی به 5 ثانیه هم نکشید یه پوزخند بهش زدم و رومو برگردوندم
***
وانیا
تا وارد سالن شدم خانم کاظمی اومد به سمتم
کاظمی _ باز تو دیر کردی راد دیگه کلاس تموم شد اومدی چیکار ؟
_ خانم کاظمی به جون خودم نباشه چون خیلی دوسش دارم به جون همین بغل دستیت تو راه تصادف کردم ..
کاظمی یه کمی چپ چپ نگام کرد بعد بهم اجازه داد تا اون ده مین آخر رو برم تو زمین ولی چه وارد شدنی تو 10 دقیقه مجبورم کرد یه نفس با همه ی بچه های کلاس مبارزه کنم اونم بدون نفس گیری یعنی داشتم میمردم همین که سوت پایان رو زد با پوز رو زمین ولو شدم دو تا دست و پاهام از دوطرف باز بود خودمم با شکم رو زمین پهن
همینطور داشتم استراحت میکردم که یهو کل سالن رفت رو هوا با تعجب سرمو بلند کردم که دیدم بله دارن به منه بخت برگشته میخندن نگار اومد سمتم و دستشو به سمتم گرفت
نگار _ پاشو دیوونه ..پاشو دیگه .. من نمیدونم تو چرا اینقدر دلقکی ؟ همه دوست دارن مام داریم یدونه دلقکشو ..پاشو جمع کن خودتو که باید بریم مگه نگفتی که مهمون دارین ؟
romangram.com | @romangram_com