#دختر_آبشار_پارت_82
اینه رو از دستش گرفتمو خودمو نگاه کردم تصور کنین یه لباس عروس
که همه پاره پوره و چروکیده و گلی شده باشه مو هامم مثل جنگلیا و ارایش
صورتمم ریخته باشه با چشمای پف کرده و دور دهنم غذا باشه
پس این مارمولک به قیافه من میخندید
نیوشا
بعد از اون جیغ بنفشم شیرا مثل گربه های ملوس و مامانی نشستن و به ارتین
حمله نکردن با به یاد اوردن اینکه اونا مادرمو انداختن توی اب
اتیشی شدم حس کردم دستام دارن میسوزن به دستام نگاه کردم داشت میله
رو ذوب میکرد خب اینم راه فرار سعی کردم به چیز هایی فکر کنم
که منو عصبانی میکنه شابد دوباره اون میله ها ذوب بشه و شد
سایه:- بی مصرفا بگیرینش
یا خدا به اندازه ای ذوب شده بود که بتونم در برم
از قفس اومدم بیرون پریدم بین جمعیت که حواسشون نبود
اخ دارم له میشم ! چقدر اینا چاقن
با صدای شیپور مردم متفرق شدن یا خدا الان منو پیدا میکنن چیکار کنم
چشمم خورد به یه مرغ داری که یه کیلومتر اونورتر بود حالا چجوری از اینجا
romangram.com | @romangram_com