#دختر_آبشار_پارت_55
مرد:- یه دوست .
من:- دوست ؟تو خوناشامی ؟
مرد:- اره .
من:- میدونی دوستام کجان؟
مرد:- اره.
اعتماد بنفسمو بدست اوردمو گفتم:- اجر پاره چرا همش میگی اره خب جواب
درست و حسابی بهم بده
مرد:- زیادی حرف میزنی !
تا امدم پاشم در برم فکر کنم ذهنمو خوند و گفت:- بشین سر جات
منم مثل بچه های خوب نشستم
یکم دور و ورشو نگاه کردو گفت :- بیرا ارار لا
من:- چی؟
یکم که گذشت زمین زیر پامون شل شد و مثل باتلاق شد
مرد:- اینقدر تکون نخور اِ
دیگه گلا تا نوک دماغم رسیدن منم چشامو بستم یکم که گذشت وزش بادو احساس
کردم مگه داریم مگه میشه وقتی چشامو باز کردم فکم با اسفالت یکی شد .
romangram.com | @romangram_com